کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واایستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واایستادن
/vā'istādan/
معنی
بازایستادن؛ توقف کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
واایستادن
لغتنامه دهخدا
واایستادن . [ دَ ] (مص مرکب ) بازایستادن . واایستدن . واایستیدن . واستادن (در تداول عامه ). امتناع . توقف . وقوف . اقلاع . احجام : اقصام ؛ واایستادن باران و تب . ارقاء؛ واایستادن خون و اشک . (تاج المصادر بیهقی ). || واایستادن از چیزی ؛ نکردن آن .
-
واایستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹وااستادن› [عامیانه] vā'istādan بازایستادن؛ توقف کردن.
-
واایستادن
لهجه و گویش تهرانی
از حرکت ایستادن،ایستادن
-
واژههای مشابه
-
راست واایستادن
لغتنامه دهخدا
راست واایستادن . [ دَ / دِ ] (مص مرکب ) راست ایستادن . بطور راست و مستقیم سرپا بودن .
-
جستوجو در متن
-
واایستدن
لغتنامه دهخدا
واایستدن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) واایستادن . رجوع به واایستادن شود. انتهاء. (تاج المصادر بیهقی ) . انقداع . (تاج المصادر بیهقی ) .
-
واایستیدن
لغتنامه دهخدا
واایستیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) واایستادن . استعصام . (تاج المصادر بیهقی ) .
-
اتزاع
لغتنامه دهخدا
اتزاع . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) بازایستادن . (منتهی الارب ). ایستادن . (زوزنی ). واایستادن .
-
اجتزاء
لغتنامه دهخدا
اجتزاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پاداش عمل خواستن از. || بسنده کردن . (تاج المصادر). وااستادن از چیزی . واایستادن بچیزی . بس کردن : اِجْتَزَاءَ بالشی ٔ؛ بسنده کرد به آن . (منتهی الارب ).
-
افصام
لغتنامه دهخدا
افصام . [ اِ ] (ع مص ) بازایستادن باران و تب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازایستادن باران . قطع شدن تب . (ناظم الاطباء). واایستادن باران و تب . (تاج المصادر بیهقی ).
-
استعصام
لغتنامه دهخدا
استعصام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چنگ درزدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). دست زدن سوار از خوف بر آنچه جهت گرفتن سازند. (منتهی الارب ). دست در چیزی زدن از خوف افتادن . || طلب عصمت کردن . || بازداشتن . (منتهی الارب ). || بازایستادن . (زوزنی ). واایستادن ...
-
وقوف
لغتنامه دهخدا
وقوف . [ وُ ] (ع مص ) ایستادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || واایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن . (المصادر زوزنی ). || دانستن . (غیاث اللغات ). || دریافتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آگاه شدن . (آنند...
-
رقوء
لغتنامه دهخدا
رقوء. [ رُ ] (ع مص ) خشک شدن و بازایستادن اشک و خون . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بازایستادن اشک و خون . (تاج المصادر بیهقی ). ایستادن آب چشم و خون . (مهذب الاسماء). واایستادن اشک و خون . (المصادر زوزنی ) (از دهار). رقا. (ناظم الاطباء). رجوع به رقا...
-
احجام
لغتنامه دهخدا
احجام . [ اِ ] (ع مص ) بازایستادن از بیم و خوف . واایستادن . (تاج المصادر). پسپا شدن از بیم . (منتهی الارب ). واپس شدن از کاری . (تاج المصادر). || بددلی کردن . (تاج المصادر). بددل شدن : سلطان از کثرت تعب از اقدام بازمانده و نزدیک شده که در شکال احجام...