احجام . [ اِ ] (ع مص ) بازایستادن از بیم و خوف . واایستادن . (تاج المصادر). پسپا شدن از بیم . (منتهی الارب ). واپس شدن از کاری . (تاج المصادر). || بددلی کردن . (تاج المصادر). بددل شدن : سلطان از کثرت تعب از اقدام بازمانده و نزدیک شده که در شکال احجام افتد. (جهانگشای جوینی ). و از نزول قلعه احجام می کرد. (جهانگشای جوینی ). || احجام ثدی ؛ برآمدن و بلند گردیدن پستان . (منتهی الارب ). || احجام مولود؛ بار نخست شیر دادن وی . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.