کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هون
/ho[w]n/
معنی
۱. خواری.
۲. رسوایی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خواری، ذلت
۲. سختی، مشقت
۳. رسوایی، فضیحت، ننگ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هون
واژگان مترادف و متضاد
۱. خواری، ذلت ۲. سختی، مشقت ۳. رسوایی، فضیحت، ننگ
-
هون
لغتنامه دهخدا
هون . (اِخ ) (در تداول ، هونها به صورت جمع به کار رود) نام قومی از اقوام زردپوست وحشی که از اوائل قرن دوم میلادی در شمال بحر خزر و حوالی رود ولگا و اورال سکونت اختیار کردند و سپس به طرف اروپا هجوم بردند و در 247 م . دسته ای از آنها روم را تهدید کردند...
-
هون
لغتنامه دهخدا
هون . (صوت ) کلمه ای است که برای تأکید گویند. (آنندراج ). کلمه ٔ تأکید و کلمه ٔ استکراه است . (غیاث اللغات ). هین : پیش آمده در رهش دو وادی یک آتش بد یکیش گلگون آواز آمد که رو در آتش تا یافت شوی به گلستان هون .مولوی (از آنندراج ).
-
هون
لغتنامه دهخدا
هون . (ع اِمص ) رسوایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خزی . (اقرب الموارد). || خواری . || مشقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خَلق . (اقرب الموارد). تمامی آفرینش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) مهانة. هوان . خوار شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). خ...
-
هون
لغتنامه دهخدا
هون . (هندی ،اِ) به ضم ها و سکون نون و واو غیرملفوظ به معنی زر مسکوک رایج دکن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (برهان ).- هون اچترائی ؛نوعی از هون است که واضع آن اچترائی نام راجه شده باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
هون
لغتنامه دهخدا
هون . [ هََ ] (ع اِ) روش و گرانباری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: اًمْش ِ علی هونک ؛ به روش و وقار خویش رو. || (ص ) مرد خرد و حقیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (مص ) آسان گشتن . || سبک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خوا...
-
هون
لغتنامه دهخدا
هون . [ هََ / هُو] (اِ) زمین کشتزاری را گویند که در آن کلوخه بسیاربود. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زمین شیارکرده ٔ کلوخ زار را گویند. (برهان ). || زراعتی را نیز گفته اند که سنگ و کلوخ بسیار داشته باشد. (برهان ).
-
هون
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] (اِ.) خواری ، رسوایی .
-
هون
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) زمین کلوخ وار شیار کرده .
-
هون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: هَون] [قدیمی] ho[w]n ۱. خواری.۲. رسوایی.
-
هون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ho[w]n زمین یا کشتزار شیارکرده و کلوخزار.
-
هون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [قدیمی] hun کلمۀ تٲکید هان: ◻︎ آواز آمد که رو در آتش / تا یافت شوی به گلسِتان هون (مولوی۲: ۷۴۰).
-
واژههای مشابه
-
هُونِ
فرهنگ واژگان قرآن
ذلت - خواري
-
هَوْنَ
فرهنگ واژگان قرآن
فروتني و تواضع (درعبارت "الذين يمشون علي الأرض هونا ": "مؤمنين کساني هستند که روي زمين با وقار و فروتني راه ميروند" به نظر ميرسد که مقصود از راه رفتن در زمين نيز کنايه از زندگي کردنشان در بين مردم و معاشرتشان با آنان باشد .و هون به معناي تذلل و تواضع...