کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همگرانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هم
دیکشنری عربی به فارسی
در کشيدن نفس , استنشاق کردن , الهام بخشيدن , دميدن در , القاء کردن
-
هم
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: ham] ham ۱. یکدیگر.۲. (پیشوند) همکاری؛ مشارکت (در ترکیب با کلمۀ دیگر): همسایه، همنشین، همخواب، همکار، همراه، همدست، هماورد، همدم، همزاد، همسر، همگروه، همنفس، همسفر، همدرس، همعنان، همصورت، همسیرت.۳. (قید) هردو؛ همه: هم این، هم آن...
-
هم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: همّ، جمع: هُمُوم] ham[m] ۱. قصد؛ اراده.۲. [قدیمی] حزن؛ اندوه.
-
هُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان - ایشان
-
هَمَّ
فرهنگ واژگان قرآن
همّت کرد - تصمیم گرفت - قصد کرد
-
هُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
آنها (در اصل ميم آن ساکن بوده که در عباراتي نظير "فَهُمُ ﭐلْخَالِدُونَ "به دليل رسيدن دو ساکن به هم حرکت گرفته است)
-
هم
دیکشنری فارسی به عربی
ايضا , علي نفس النمط , کلا
-
هُمّ
لهجه و گویش تهرانی
صدای جانوران،غرّش
-
گرانی کردن
لغتنامه دهخدا
گرانی کردن . [ گ ِک َ دَ ] (مص مرکب ) سنگینی کردن . تثاقل . (زوزنی ). تثقیل . (تاج المصادر بیهقی ) : و علامت خلط بلغمی آن است که ملازه دراز شود... و سپید و سوزش و گرمی نکند، لکن گرانی کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || سرسنگینی . تکلف . مشقت . اذیت کردن ...
-
گرانی گوش
لغتنامه دهخدا
گرانی گوش . [ گ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ثقل سامعه . وقر : چون سبکبار گشت هزل فروش درخور است آن زمان گرانی گوش .سنائی .رجوع به گران گوش شود.
-
gravity base
مبنای گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نقطهای که در آن گرانی با درستی کافی اندازهگیری میشود تا بهعنوان مرجع در برداشتهای گرانی به کار رود
-
gravity map
نقشۀ گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نمایش ترسیمی تغییرات بیشینه و کمینۀ گرانی در یک مکان
-
force of gravity, gravity force, gravity vector
نیروی گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مجموع نیروی گرانشی و نیروی مرکزگریز وارد بر واحد جرم بر روی زمین
-
gravity tide
کشَند گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] کشَند اقیانوسی یا جوّی که در نتیجۀ نیروی گرانشی ماه و خورشید ایجاد میشود
-
gravity gradient
گرادیان گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مشتق جزئی شتاب گرانی نسبت به فاصله در راستای خاص