کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرات رود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هری رود
لغتنامه دهخدا
هری رود. [ هََ ] (اِخ ) رودی است که بر هرات گذرد و طول آن 800 هزارگز است . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هری شود.
-
خاش رود
لغتنامه دهخدا
خاش رود. (اِخ ) نام رودی بوده است در سیستان . صاحب تاریخ سیستان گوید:... و اکنون پیداست که رود هیرمند و رخدرود و خاش رود و فراخ رود و خشک رود و هرات رود و آب دشتها و کوهها از همه اطراف سیستان و از هزار فرسنگ همه بزره آید و یکی سوراخی است آن را دهان ش...
-
هری رود
واژهنامه آزاد
هَری رود، رودی است که از کوههای مرکزی افغانستان (هندوکش) سرچشمه می گیرد و با گذر از ولایت های غور و هرات در افغانستان، از مرز مشترک افغانستان و ایران می گذرد و وارد شنزارهای کشور ترکمنستان می شود. نام های هری و هریوا که نام های باستانی هرات هستند از ...
-
جاورس
لغتنامه دهخدا
جاورس . [ وَ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک عورفان از بلوکات هرات در شمال رود هری رود واقع و متصل ببلوک انجیل . خیابانی در آن حدود است که مقابر بزرگان در آن بسیار است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 131).
-
کراغ
لغتنامه دهخدا
کراغ . [ ک َ ] (اِخ ) نهری است به هرات . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). یکی از نهرهای نه گانه که از هری رود منشعب می شده و به هرات می آمده است . (نزهةالقلوب چ اروپا ص 220). رجوع به نزهةالقلوب شود.
-
آری
لغتنامه دهخدا
آری . (اِخ ) آریا. نام ایالت قدیم ایران که امروز مشتمل بر خراسان شرقی و سیستان است و نام کرسی آن در قدیم آرتاکوآنا بوده است و اسکندر شهری به نام اسکندریّه ٔ آره ایا در کنار هری رود بنا کرد و جمعیت و آبادی آن را بدین شهرکه شاید هرات امروزین باشد تحویل...
-
مالان
لغتنامه دهخدا
مالان . (اِخ ) قصبه ای به هرات . (نخبةالدهر دمشقی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). همان مالین از اعمال هرات است . (یادداشت ایضاً). همان مالین است . (از انساب سمعانی ). قصبه ٔ باخرز و جای عظیم و پر نزهت است و خربزه ٔ آن در جمیع خراسان مشهور است . (از نزه...
-
جشت
لغتنامه دهخدا
جشت . [ ] (اِخ ) از توابع هرات است . (تاریخ گزیده ): جشت شهری وسط است و ولایتی قرب پنجاه پاره دیه که به هری رود منسوب است ، از توابع آنست . این زمان [ سده ٔ هشتم هجری ] موضع او حاکم نشین آنجاست . محصولات فراوان و میوه ٔ خوب دارد، بتخصیص سیب سفید بزرگ...
-
مقبول قمی
لغتنامه دهخدا
مقبول قمی . [ م َ ل ِ ق ُ ] (اِخ ) (میر...) از شاعران اوایل قرن دهم هجری است . در عهد سلطان حسین بایقرا به هرات رفت و در اواخر عمر در کاشان رحل اقامت افکند و در همانجا درگذشت (924 هَ . ق .). از اوست :هر دم به صورت دگرم دل رود ز دست عاشق شدن خوش است ب...
-
لاغری
لغتنامه دهخدا
لاغری . [ غ َ ] (اِخ ) نام پسر امیر دانشمند بهادر، از سران لشکر اولجایتو سلطان ، حافظ ابرو گوید چون میان ملک فخرالدین حاکم هرات و امیر دانشمند بهادر که از جانب اولجایتوبه تصرف آن شهر گماشته شده بود جنگ درگرفت و بوساطت برخی قرار بر این شد که ملک فخرال...
-
شاغلان
لغتنامه دهخدا
شاغلان . [ ] (اِخ ) موضعی در حدود هرات . خواندمیر آرد: چون امیر اردو شاه را بواسطه وصول محمدزمان میرزا استظهار تمام پیدا شد شعار خلاف جناب حکومت پناهی زینل خان که در آن زمان والی خراسان بود اظهار نموده بعضی از قصبات هراة رود و شاغلان راتاخت فرمود و آ...
-
طابران
لغتنامه دهخدا
طابران . [ ب َ ] (اِخ ) طبران . یکی از دو شهر باستانی طوس . طابران و نوقان ، که مجموعاً طوس نامیده میشدند. (مراصد الاطلاع نقل به معنی ). || یاقوت در معجم البلدان به نقل از بلاد ری گوید: خراسان چهار قسمت بوده ، ربع اول ایرانشهر که عبارت بود از نیشابور...
-
علی درویش
لغتنامه دهخدا
علی درویش . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) مشهور به سگ بچه . هنگامی که امیرتیمور گورکانی مشرف به مرگ شد، این علی درویش که به سگ بچه شهرت داشت ، مأمور گشت که به تبریز برود، و نیز شیخ تیمور قوچین مأموریت یافت که بسوی هرات رود تا میرزا شاهرخ عمر را از کیفیت حا...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن هیاج بن بسطام . وی از پدرش و جز او حدیث روایت می کند و از او اهل هرات روایت میدارند. سلیمانی او را بچیزی نمیگیرد. ابن حبان در ثقات از او نام میبرد. یحیی بن احمدبن زیاد الهروی می گوید: هر وقت که انکاری بر هیاج رود این انکار فق...
-
دانشمند بهادر
لغتنامه دهخدا
دانشمند بهادر. [ ن ِ م َ ب َ دُ ] (اِخ ) (امیر...) از سرداران غازان خان و اولجایتو سلطان است . وی فتح هرات کرد و ملک فخرالدین صاحب هرات را بمصالحه داشت و پس از فتح هرات قصد تصرف قلعه ٔ اختیارالدین کرد و این قلعه را ملک فخرالدین به یکی از گماشتگان خود...