کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هدير پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هدير
معنی
غرغر کردن , خرناس کشيدن , صدايي که از ناي سگ خشمگين بر ميايد
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هدير
دیکشنری عربی به فارسی
غرغر کردن , خرناس کشيدن , صدايي که از ناي سگ خشمگين بر ميايد
-
واژههای مشابه
-
هدیر
لغتنامه دهخدا
هدیر. [ هََ ] (ع اِ) بانگ شتر و کبوتر. (منتهی الارب ). بانگ کبوتر. بغبغو. (یادداشت به خط مؤلف ). || (مص ) بانگ کردن شتر بی شقشقه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بانگ کردن شتر گشن . (تاج المصادر بیهقی ). || نیک دراز گردیدن گیاه و انبوه تمام شدن آن . ...
-
هدیر
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بانگ کردن شتر در وقت مستی . 2 - (اِ.) آواز کبوتر.
-
هدیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hadir ۱. بانگ شتر.۲. آواز کبوتر.
-
جستوجو در متن
-
خرناس کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
هدير
-
صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
دیکشنری فارسی به عربی
هدير
-
غرغر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تذمر , تمتم , حقد , هدير
-
هدیری
لغتنامه دهخدا
هدیری . [ هَُ دَ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به هدیر که نام جد خاندانی است . (از سمعانی ).
-
وئید
لغتنامه دهخدا
وئید. [ وَ ] (ع ص ) دخترک زنده در گور کرده . وئیدة. موؤدة || (اِ) آواز یا بانگ بلند درشت . || هدیر شتر. || آهستگی . درنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
بغبغة
لغتنامه دهخدا
بغبغة. [ ب َ ب َ غ َ ] (ع اِ صوت ) حکایت نوعی از هدیر شتر.(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (متن اللغة).
-
وکوکة
لغتنامه دهخدا
وکوکة. [ وَک ْ وَ ک َ ] (ع مص ) گرد گردیدن به رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || گریختن از جنگ . (منتهی الارب ). || (اِ) هدیر کبوتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
هدیل
لغتنامه دهخدا
هدیل . [ هََ ] (ع اِ) هدیر. بانگ کبوتر نر یا عام است یا بخصوص بانگ کبوتروحشی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بانگ قمری . (یادداشت به خط مؤلف ). || چوزه ٔ کبوتر. (منتهی الارب ). جوجه ٔ کبوتر. (یادداشت مؤلف ) (اقرب الموارد). || کبوتر نر. (منتهی الار...
-
وأد
لغتنامه دهخدا
وأد. [ وَءْدْ] (ع اِ) آواز یا آواز بلند درشت . (منتهی الارب ). آواز و گویند آواز سخت بلند چون صدای دیوار هنگام ویران شدن و جز آن و به همین معنی است وئید. (از اقرب الموارد). || هدیر شتر. || (مص ) زنده در گور کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).