هدیل . [ هََ ] (ع اِ) هدیر. بانگ کبوتر نر یا عام است یا بخصوص بانگ کبوتروحشی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بانگ قمری . (یادداشت به خط مؤلف ). || چوزه ٔ کبوتر. (منتهی الارب ). جوجه ٔ کبوتر. (یادداشت مؤلف ) (اقرب الموارد). || کبوتر نر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) مرد پرموی . و رجل هدیل ، ثقیل . (اقرب الموارد). || (مص ) بانگ کردن کبوتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بانگ کردن قمری و آنچه بدان ماند از مرغان . (مصادر اللغة زوزنی ). رجوع به هدیر شود. || (اِخ ) کبوتربچه ای بود در روزگار نوح (ع ) فمات عطشاً و ضیعة او صاده جارح من الطیر فما من حمامة الا و هی تبکی علیه . (از منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.