کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هَِب ْ ب َ ] (ع اِ) نوع . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد. || حال .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نوع و هیئت از وزیدن باد. (ناظم الاطباء). حال وزش باد. (معجم متن اللغة). || روانی شمشیر و نیزه در ضریبه و درخش آن . گفته میشود: سیف ذوهبة. (ناظم ا...
-
هبة
دیکشنری عربی به فارسی
اعطا , موهبت , دست بدست دادن عروس و داماد , بخشيدن , فاش کردن , بذل , تند باد , باد ناگهاني , انفجار , فوت , خوشي , تفريح , تمايل , مزمزه , چشيدن , حب , حب دارو , دانه , حب ساختن , صورتحساب , هزينه , برگ , باريکه , حساب , شمارش , باريکه دادن به , نوا...
-
هَبَّه
لهجه و گویش بختیاری
habba حبّه، دانه انار و انگور.
-
هبه
واژهنامه آزاد
هبه يعني بخشيدن چيزي به ديگري بدون عوض و مجاناً و صيغه خاصي لازم ندارد بلكه اگر هبه كننده چيزي را به قصد بخشش به ديگري بدهد و او هم به همين انگيزه بگيرد هبه انجام گرفته و هبه داراي دو نوع است. 1- هبه معوضه يعني بخشيدن بشرط دريافت چيزي و كاري مشروع بع...
-
هبه فراپذیرفتن
لغتنامه دهخدا
هبه فراپذیرفتن . [ هَِ ب َ / ب ِ ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) اتهاب . (تاج المصادر بیهقی ). بخشش پذیرفتن . قبول هبه کردن .
-
هبه کردن
لغتنامه دهخدا
هبه کردن . [ هَِ ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخشیدن . (ناظم الاطباء). دادن . بذل کردن . و رجوع به هبه شود.
-
هبه نامه
لغتنامه دهخدا
هبه نامه . [ هَِ ب َ / ب ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) بخشش نامه . (ناظم الاطباء). در اصطلاح ، قباله ای است که بر طبق آن ، واهب مالی یا چیزی را (عین موهوبه ) به متهب ببخشد. (از حقوق مدنی ، تألیف موسی عمید).
-
هبه نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (حقوق) hebenāme نوشتهای که بهموجب آن کسی مالی را به دیگری ببخشد؛ بخششنامه.
-
هبه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تبرع
-
واژههای همآوا
-
حبه
فرهنگ نامها
(تلفظ: habbe) (عربی) دانهی بعضی از میوهها و گیاهان ؛ (به مجاز) پول بسیار اندک .
-
حبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دانه، یکحب، یکدانه ۲. اندکی، قلیلی، کمی، یکذره ۳. تگرگ ۴. واحدوزن، نیمتسو، نیم طوج
-
حبه
فرهنگ فارسی معین
(حَ بِّ) [ ع . حبة ] (اِ.) 1 - یک دانه ، یک حب . ج . حبات . 2 - مقدار کم ، اندکی . 3 - یک ششمِ دانگ .
-
حبه
لغتنامه دهخدا
حبه . [ ح َب ْ ب َ ] (ع اِ) در تداول فارسی هر یک از کبسولهای انگور که به خوشه متصل است و آن را خورند، و آن را وَسگله و غژب و غژم و غجمة نیز خوانند، و عوام گله گویند: یک گِله ؛ یک دانه . حبه کردن ؛ دان کردن . جدا کردن انگور و مانند آن را از یکدیگر. حب...
-
حبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حبَّة] habbe ۱. یک دانه؛ یک حب.۲. [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن به مقدار وزن یک یا دو جو.۳. [قدیمی] ششیک عشر دینار.۴. [قدیمی] ششیک دانگ.〈حبهٴ دل: [قدیمی] = سویدا: ◻︎ بدان خردی که آمد حبهٴ دل / خداوند دوعالم راست منزل (شبستری: ۸۹).
-
حُبِّهِ
فرهنگ واژگان قرآن
دوست داشتنش