کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیک رای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیک رای
/nikrāy/
معنی
نیکاندیشه؛ آنکه رای و تدبیر نیکو دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیک رای
لغتنامه دهخدا
نیک رای . (اِخ ) لقب قباد برادر بلاش گرانمایه پادشاه ساسانی است . (یادداشت مؤلف از مفاتیح ).
-
نیک رای
لغتنامه دهخدا
نیک رای . (ص مرکب ) کسی که رای و تدبیر وی موافق صواب و صلاح باشد. (ناظم الاطباء). نیک اندیشه . (فرهنگ فارسی معین ) : چه گفت آن گرانمایه ٔ نیک رای که بیداد را نیست با داد جای . فردوسی .بسی رای زن موبد نیک رای پژوهید و آورد باری به جای . فردوسی .همی کو...
-
نیک رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نیکورای› [قدیمی] nikrāy نیکاندیشه؛ آنکه رای و تدبیر نیکو دارد.
-
واژههای مشابه
-
نیک نیک
لغتنامه دهخدا
نیک نیک . (ق مرکب ) به خوبی . کاملاً. به کلی . یک باره : جان دریغم نیست از عیسی ولیک واقفم بر علم دینش نیک نیک . مولوی .گفت نادر چیز می خواهی ولیک غافل از حکم خدایی نیک نیک . مولوی .تو قیاس از خویش می گیری ولیک دور دور افتاده ای تو نیک نیک .مولوی .
-
نیک نیک کردن
لهجه و گویش بختیاری
nik nik kerdan آهسته گریستن.
-
کالی نیک
لغتنامه دهخدا
کالی نیک . [ کال ْ لی ] (اِخ ) شهری بوده است در مغرب رود فرات . در سال 410 م . بموجب فرمان قیصران روم هونوریوس و تئودوریوس صغیر از جمله بلادی بود که مبادله تجارتی با ایران در آنجا نیز جایز بود:...چنین معین شد که در ناحیه ٔ شرق در جانب دجله شهر نصیبین...
-
نیکآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik ārā) آراینده نیکی و خوبی ؛ (به مجاز) آراسته به نیکی و خوبی .
-
نیکآفرید
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik āfarid) آفرینندهی نیک ، خوب آفریده شده ؛ (به مجاز) خوب و پسندیده ؛ خوشبخت و سعادتمند .
-
نیکآهنگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik āhang) دارای نیت و قصد نیک ، خوش نیت ، نیکو ضمیر .
-
نیکآیین
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik āyin) نیک روش ، نیک منش ، نیکو رفتار .
-
نیکاختر
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik axtar) (در قدیم) دارای ستاره و طالع سعد و (به مجاز) خوشبخت ، سعادتمند .
-
نیکافروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik afruz) نیک افروزنده ، ویژگی آن که خوبی و نیکی را رونق میبخشد و خوبی و نیکی از وجود او تابناک است ؛ مصلح و خیر.
-
نیکبین
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik bin) (در قدیم) (به مجاز) آنکه یا آنچه خوبیها را میبیند ، خوشبین .
-
نیکپی
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik pey) (در قدیم) خوشقدم ؛ خجسته پی ، با سعادت ، مبارک قدم .