نیک نیک . (ق مرکب ) به خوبی . کاملاً. به کلی . یک باره :
جان دریغم نیست از عیسی ولیک
واقفم بر علم دینش نیک نیک .
گفت نادر چیز می خواهی ولیک
غافل از حکم خدایی نیک نیک .
تو قیاس از خویش می گیری ولیک
دور دور افتاده ای تو نیک نیک .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیک نیک . (ق مرکب ) به خوبی . کاملاً. به کلی . یک باره :
جان دریغم نیست از عیسی ولیک
واقفم بر علم دینش نیک نیک .