کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیک بخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیک بخت
/nikbaxt/
معنی
نیکوبخت، نکوبخت؛ خوشبخت؛ سعادتمند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
lucky, propitious, serendipitous
-
جستوجوی دقیق
-
نیک بخت
لغتنامه دهخدا
نیک بخت . [ ب َ ] (ص مرکب ) سعید. مسعود. دولت یار. خوش بخت . کام روا. سعادتمند. مفلح : نیک بخت آن کسی که داد و بخوردشوربخت آنکه او نخورد و نداد. رودکی .به هر شهر بنشست و بنهاد تخت چنانچون بود مردم نیک بخت . فردوسی .شنیدی که بر ایرج نیک بخت چه آمد ز ت...
-
نیک بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nikbaxt نیکوبخت، نکوبخت؛ خوشبخت؛ سعادتمند.
-
واژههای مشابه
-
نیک نیک
لغتنامه دهخدا
نیک نیک . (ق مرکب ) به خوبی . کاملاً. به کلی . یک باره : جان دریغم نیست از عیسی ولیک واقفم بر علم دینش نیک نیک . مولوی .گفت نادر چیز می خواهی ولیک غافل از حکم خدایی نیک نیک . مولوی .تو قیاس از خویش می گیری ولیک دور دور افتاده ای تو نیک نیک .مولوی .
-
نیک نیک کردن
لهجه و گویش بختیاری
nik nik kerdan آهسته گریستن.
-
کالی نیک
لغتنامه دهخدا
کالی نیک . [ کال ْ لی ] (اِخ ) شهری بوده است در مغرب رود فرات . در سال 410 م . بموجب فرمان قیصران روم هونوریوس و تئودوریوس صغیر از جمله بلادی بود که مبادله تجارتی با ایران در آنجا نیز جایز بود:...چنین معین شد که در ناحیه ٔ شرق در جانب دجله شهر نصیبین...
-
نیکآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik ārā) آراینده نیکی و خوبی ؛ (به مجاز) آراسته به نیکی و خوبی .
-
نیکآفرید
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik āfarid) آفرینندهی نیک ، خوب آفریده شده ؛ (به مجاز) خوب و پسندیده ؛ خوشبخت و سعادتمند .
-
نیکآهنگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik āhang) دارای نیت و قصد نیک ، خوش نیت ، نیکو ضمیر .
-
نیکآیین
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik āyin) نیک روش ، نیک منش ، نیکو رفتار .
-
نیکاختر
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik axtar) (در قدیم) دارای ستاره و طالع سعد و (به مجاز) خوشبخت ، سعادتمند .
-
نیکافروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik afruz) نیک افروزنده ، ویژگی آن که خوبی و نیکی را رونق میبخشد و خوبی و نیکی از وجود او تابناک است ؛ مصلح و خیر.
-
نیکبین
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik bin) (در قدیم) (به مجاز) آنکه یا آنچه خوبیها را میبیند ، خوشبین .
-
نیکپی
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik pey) (در قدیم) خوشقدم ؛ خجسته پی ، با سعادت ، مبارک قدم .
-
نیکجو
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik ju) نیکخواه .