کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیابةً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیابةً
لغتنامه دهخدا
نیابةً. [ ب َ تَن ْ ] (ع ق ) بجای دیگری و بعوض از دیگری . وکالةً. ضد اصالةً. (ناظم الاطباء). به نیابت دیگری . || عجالةً. علی العجاله . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
نیابه
لغتنامه دهخدا
نیابه . [ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) نوبت . (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ) (ناظم الاطباء). بار. کرت . دفعه . مرتبه . رجوع به نیابت و نیابة شود : آن به که نیابه را نگه داری کردار تن خویش را کنی فربه .بوشکور (لغت فرس اسدی ، از یادداشت مؤلف ).
-
نیابة
لغتنامه دهخدا
نیابة. [ ب َ ] (ع مص ) بجای کسی ایستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). قائم مقام کسی شدن . نوب . مناب . (از متن اللغة). ایستادن بجای کسی که پیش از تو بوده باشد. (زوزنی ). نیز رجوع به نیابت و نوب شود. || (اِ) بار. پاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا...
-
نیابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ) [ ع . نیابة ] (اِ.) نوبت ، بار.
-
واژههای همآوا
-
نیابت
لغتنامه دهخدا
نیابت . [ ب َ ] (ع اِ) نوبت . بار. پاس . (از منتهی الارب ). رجوع به نیابه و نیز رجوع به نیابة و نیاوه شود : وز آن پس نیابت به ایرج رسیدمر او را پدر شهر ایران گزید. فردوسی .یک چند گه نیابت آن بوستان گذشت وین چند گه نیابت این بوستان رسید. سوزنی .یکدو ن...
-
نیابة
لغتنامه دهخدا
نیابة. [ ب َ ] (ع مص ) بجای کسی ایستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). قائم مقام کسی شدن . نوب . مناب . (از متن اللغة). ایستادن بجای کسی که پیش از تو بوده باشد. (زوزنی ). نیز رجوع به نیابت و نوب شود. || (اِ) بار. پاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا...
-
نیابت
واژگان مترادف و متضاد
جانشینی، قائممقامی، معاونت، نایبی، وکالت
-
نیابت
فرهنگ فارسی معین
(نِ بَ) [ ع . نیابة ] (اِمص .) خلافت ، جانشینی .
-
نیابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نیابة] niyābat ۱. جانشینی؛ قائممقامی.۲. جانشین شدن؛ به جای کسی نشستن؛ به جای کسی امری را انجام دادن.
-
جستوجو در متن
-
بالنیابة
لغتنامه دهخدا
بالنیابة. [ ب ِن ْ ب َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + نیابة)نیابةً. وکالتاً. به وکالت . و رجوع به نیابت شود.
-
نیابت
فرهنگ فارسی معین
(نِ بَ) [ ع . نیابة ] (اِمص .) خلافت ، جانشینی .
-
نیابتاً
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ نْ) [ ع . نیابةً ] (ق .) به نیابت ، به جانشینی .