نیابة. [ ب َ ] (ع مص ) بجای کسی ایستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). قائم مقام کسی شدن . نوب . مناب . (از متن اللغة). ایستادن بجای کسی که پیش از تو بوده باشد. (زوزنی ). نیز رجوع به نیابت و نوب شود. || (اِ) بار. پاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوبه . (ناظم الاطباء). نیاوه . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ). نوبت .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.