کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگوسار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نگوسار
/negusār/
معنی
= نگونسار
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگوسار
لغتنامه دهخدا
نگوسار. [ ن ِ ] (ص مرکب ) مخفف نگونسار است یعنی هرچیز که آن را سرازیر آویخته باشند.(برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به نگونسار شود : و اما آن دیگر را دیدند سرها آویخته و تنها ازبالای قلعه نگوسار کرده . (اسکندرنامه ٔ خطی ). میاجق را نگوسار بر دار کردند. ...
-
نگوسار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص .) نک . نگونسار.
-
نگوسار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ نگونسار] [قدیمی] negusār = نگونسار
-
واژههای مشابه
-
نگوسار شدن
لغتنامه دهخدا
نگوسار شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انتکاس . (تاج المصادر بیهقی ). سرنگون شدن . نگونسار شدن : زنگی نگوسار شد و درافتاد و جان بداد. (اسکندرنامه نسخه ٔ خطی ).
-
نگوسار کردن
لغتنامه دهخدا
نگوسار کردن .[ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اِنکاس . تنکیس . (از زوزنی ).سرنگون کردن . رجوع به نگونسار کردن شود : نقل است که یک روز به سر چاهی رسید، دلو فروگذاشت ، پرزر برآمد، نگوسار کرد، باز فروگذاشت پرمروارید برآمد، نگوسار کرد. (تذکرةالاولیاء چ نیکلسون ...
-
جستوجو در متن
-
ارکاس
لغتنامه دهخدا
ارکاس . [ اِ ] (ع مص ) نگوسار کردن . (زوزنی ). نگونسار کردن . سرنگون کردن . || واگردانیدن . (زوزنی ). اِنکاس . بازگردانیدن . به سپسایگی برگردانیدن . قوله تعالی : و اﷲ ارکسهم بماکسبوا (قرآن 88/4)؛ ای ردهم الی کفرهم . || ارکاس جاریه ؛ برآمدن گرفتن پستا...
-
زار و وار
لغتنامه دهخدا
زار و وار. [ رُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در غایت بیچارگی . در نهایت بدحالی . (فرهنگ کلمات و مصطلحات راحة الصدور راوندی چ محمد اقبال ص 503) : من بنیزه سر مار در زمین دوزم تا مرغ ، راه هوا بردارد و مار را بزار و وار بگذارد. (راحة الصدور راوندی چ اقبال ص 4...
-
منکوس
لغتنامه دهخدا
منکوس . [ م َ ] (ع ص ) نگونسار و سرنگون . (غیاث )(آنندراج ). نگونسارکرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نگوسار. نگونسار. وارون . (یادداشت مرحوم دهخدا). نگونسار و سرنگون . (ناظم الاطباء) : البته طبیعت معکوس و بنیت منکوس او به مواعظ تغییر و زواجر ...
-
نگونسار
لغتنامه دهخدا
نگونسار. [ ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) وارونه . معکوس . سرته . نگوسار. نگون . پشت رو : دریده درفش و نگونسار کوس چو لاله کفن ، روی چون سندروس . فردوسی .نهاده بر اسبان نگونسار زین تو گفتی همی برخروشد زمین . فردوسی .بر او برنهاده نگونسار زین ز زین اندرآویخ...
-
طغرل بیک
لغتنامه دهخدا
طغرل بیک . [ طُ رِ / رُ ب َ ] (اِخ ) (طغرل اول ) محمدبن میکائیل بن سلجوق بن دقاق ، ملقب به رکن الدین و الدوله ، المکنی به ابوطالب (429 تا 455 هَ . ق .). درراحةالصدور آورده که : در شهور سنه ٔ اربع و عشرین و اربعمائة سلطنت آغاز کرد و سیر حمیده ٔ ملوک پ...