نگوسار. [ ن ِ ] (ص مرکب ) مخفف نگونسار است یعنی هرچیز که آن را سرازیر آویخته باشند.(برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به نگونسار شود : و اما آن دیگر را دیدند سرها آویخته و تنها ازبالای قلعه نگوسار کرده . (اسکندرنامه ٔ خطی ). میاجق را نگوسار بر دار کردند. (راحةالصدور). امرای عراق منکوب و خاکسار علم نگوسار بی چاره و در جهان آواره شدند. (راحةالصدور). || کنایه از شخصی که از خجالت سر به زیر افکنده باشد. (از برهان قاطع). رجوع به نگونسار شود. || سرنگون . نگونسار. برگشته . برگردیده . وارون شده . منکوس . (یادداشت مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.