کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگارین کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگارین کردن
لغتنامه دهخدا
نگارین کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زینت کردن . (ناظم الاطباء). نگار کردن .
-
جستوجو در متن
-
تطریز
لغتنامه دهخدا
تطریز. [ ت َ ] (ع مص ) بر جامه طراز کردن . (زوزنی ). طراز کردن جامه . (دهار). نگارین کردن جامه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تمهک
لغتنامه دهخدا
تمهک . [ ت َم َهَْ هَُ ] (ع مص ) نیکو و آراسته کردن کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نگارین نمودن مرد بدست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نگارین نمودن چیزی با دست . (از اقرب الموارد). نقش کردن مرد بدست خود. (از ناظ...
-
نگار بستن
لغتنامه دهخدا
نگار بستن . [ ن ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ناخن نگارین کردن . حنا بر دست بستن . خضاب کردن . حنا بستن : اما جهان پیر نوعروس وار به گلغونه ٔ عدل ماآراسته و خود را نگار بسته است . (تاریخ طبرستان ).
-
نیر
لغتنامه دهخدا
نیر. [ ن َ ] (ع مص ) نگارین کردن جامه را. (از منتهی الارب ).نیر و علم بر جامه به کار بردن . (از اقرب الموارد). علم کردن جامه . (از تاج المصادر بیهقی ). || روشن گردیدن . (از ناظم الاطباء). رجوع به نور شود.
-
رقش
لغتنامه دهخدا
رقش . [ رَ ] (ع مص ) نیکو نبشتن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). || نگاشتن و نگارین کردن چیزی را به دو رنگ یا زاید از آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نقش کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
هبرجة
لغتنامه دهخدا
هبرجة. [ هََ رَ ج َ ] (ع مص ) نگارکردن . (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). نگارین کردن جامه را. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || درهم آمیختن رفتار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || بدعمل بودن . دارای عمل نکوهیده بو...
-
تقفز
لغتنامه دهخدا
تقفز. [ ت َ ق َف ْف ُ ] (ع مص ) به حنا نگارین کردن زن دست و پای را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قفاز پوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و قفاز بر وزن رمان نوعی از غلاف دست پر از پنبه که زنان در سرما ...
-
تنمیق
لغتنامه دهخدا
تنمیق . [ ت َ ] (ع مص ) نوشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ). نیکو نوشتن کتاب را و آراستن به کتابت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آراستن کتاب به کتابت . (آنندراج ): نمق الکتاب ؛ ای نقش و صور. (تاج المصادر بیهقی ). ...
-
انارة
لغتنامه دهخدا
انارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) روشن شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ترجمان علامه مهذب عادل بن علی ) : انارةالعقل مکسوف بطوع هوی و عقل عاصی الهوی یزداد تنویراً. ؟ || روشن کردن جای و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رو...
-
تطریف
لغتنامه دهخدا
تطریف . [ ت َ ] (ع مص ) کارزار کردن برگرد لشکر. (تاج المصادر بیهقی ). بر کرانه ٔ لشکر زدن و برگردانیدن خصم را در حرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جنگ کردن در کرانه ٔ لشکر. || قرار دادن کسی یا چیزی را در کرانه . (از اقرب الموارد). || اف...
-
تضلیع
لغتنامه دهخدا
تضلیع. [ ت َ ] (ع مص ) بر هیئت پهلو نقش کردن جامه . (تاج المصادر بیهقی ). نگارین کردن جامه را به شکل اضلاع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). || (اصطلاح علم ریاضی و نجوم ) پهلو کردن است و معنی او آن است که مکعب داری و همی خواهی که آن عدد دانی...
-
نگار کردن
لغتنامه دهخدا
نگار کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگاشتن . نقش کردن . نقاشی کردن : برش چون بر شیر و رخ چون بهارز مشک سیه کرده بر گل نگار. فردوسی . || نقش کردن . ثبت کردن : بر درگه خلیفه دبیران همی کنندتوقیع نامه های تو بر دیده ها نگار. فرخی .به سان فرقان آمد قصی...
-
اظهار کردن
لغتنامه دهخدا
اظهار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . (زمخشری ). پیدا کردن . نمودن . بازنمودن . هویدا ساختن . پدیدار کردن . پدید کردن . نشان دادن . ارائه دادن . برملا ساختن . علنی کردن . ظاهر کردن . فاش ساختن . افشا کردن . پرده برداشتن از. مکشوف کردن : ...