کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوروز بزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باد نوروز
لغتنامه دهخدا
باد نوروز. [ دِ ن َ / نُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی باد بهار است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نام لحنی باشد از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ). نام نوائی از موسیقی .(ناظم الاطباء: باد). نام صوتیست از موسیقی . (جهانگیری ). نام نوائی از...
-
عمو نوروز
لهجه و گویش تهرانی
شخصیت فرضی نوروز و سال نو،مثل بابا نوئل
-
حاجی نوروز خاتون
لغتنامه دهخدا
حاجی نوروز خاتون .[ ن َ ] (اِخ ) زوجه ٔ عادل آقا بوده است و عادل آقا ابتدا شحنه ٔ بغداد بود و بتدریج در دستگاه ایلکانیان ترقی یافته از امرای معتبر و مشهور شد و در سال 778 هَ . ق . که سلطان حسین برای گذراندن بهار به چمن اوجان رفت «و عادل آقا جهت یامیش...
-
آذار و نوروز
فرهنگ گنجواژه
ایام بهار.
-
جستوجو در متن
-
جشن بزرگ
لغتنامه دهخدا
جشن بزرگ . [ ج َ ن ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوروز خاصه است و آن روز ششم فروردین ماه قدیم باشد و آن روز خرداد نام دارد. (برهان ). ششم فروردین مه باشد و آنرا نوروز خاصه گویند. (آنندراج ). نوروز بزرگ . نوروزخاصه . روز ششم (خرداد روز) از ماه فر...
-
بسکنه
لغتنامه دهخدا
بسکنه . [ ] (اِ) نوایی از موسیقی : مطربان ساعت بساعت بر نوای زیر و بم گاه سروستان زنند امروز گاهی اشکنه گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیرگاه نوروز بزرگ و گه نوای بسکنه .منوچهری .
-
ترین
لغتنامه دهخدا
ترین . [ ت َ ] (مزید مؤخر = تر، تفضیلی +ین نسبت ) علامت صفت عالی . پساوندی است که چون بر صفتی افزون گردد آنرا ممتاز سازد. چون بد+ترین = بدترین . به + ترین = بهترین . بزرگ + ترین = بزرگ ترین : از عباد ملک العرش نکو کارترین خوشخویی ، خوش سخنی ، خوش من...
-
بهار بشکنه
لغتنامه دهخدا
بهار بشکنه . [ ب َ رِ ب َ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نام نوایی است از موسیقی . (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : مطربان ساعت بساعت بر نوای زیر و بم گاه سروستان زنند امروز گاهی اشکنه گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیرگاه نوروز بزرگ...
-
آتشکده
لغتنامه دهخدا
آتشکده . [ ت َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پرستشگاه مغان و جای آتش افروختن . بیت النار. بیت النیران . آتشگاه : ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی . رودکی .بگه رفتن کآن ترک من اندر زین شددل من زآن زین آتشکده ٔبرزین شد. اب...
-
زیر قیصران
لغتنامه دهخدا
زیر قیصران . [ رِ ق َ / ق ِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوایی از موسیقی . نام لحنی از موسیقی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : مطربان ساعت بساعت بر نوای زیر و بم گاه سروستان زنند امروز گاهی اشکنه گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیرگاه نوروز بزرگ و گه نوای...
-
معلی
لغتنامه دهخدا
معلی . [ م ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) ابن خُنَیْس بزاز کوفی از اصحاب امام جعفر صادق (ع ) است . علمای رجال شیعه را در باب او اختلاف است . چنانکه بعضی او را موثق ندانسته اند و یا قدح کرده اند. لیکن شیخ طوسی در کتاب غیبت او را از ممدوحان شمرده است ، و از ابوب...
-
بشکنه
لغتنامه دهخدا
بشکنه . [ ب َ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) بشکله . بشکل . بشکله . کلید کلیدان را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). بشکله . (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 209 و بشکل و بشکله شود. || تنه ٔ درخت . (ناظم الاطباء...
-
یزدی
لغتنامه دهخدا
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) پهلوان ابراهیم معروف به یزدی بزرگ فرزند غلامرضا یزدی (متولد یزد 1245 هَ . ق . متوفی دراول فروردین 1320 هَ . ق .) در سن 12 سالگی شروع به ورزش کرد. در سال 1266 هَ . ق . شب عید نوروز به تهران وارد شد. پس از چند کشتی که با پهلوان پا...
-
داوری
لغتنامه دهخدا
داوری . [ وَ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) ظاهراً قلعه ای از توابع و نواحی فراه و یا هرات و یا نواحی مابین آن دو بوده است . در تاریخ سیستان آمده است که : «آمدن امیر، نوروز بزرگ به فراه و شبیخون آوردن و تاخت کردن و اهالی آن بقعه رااسیر کردن و نهب و قتل آن ولای...
-
فرسب
لغتنامه دهخدا
فرسب . [ف َ رَ ] (اِ) فرسپ . در پهلوی فرسپ ، در اوستا فرسپات . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). شاه تیر و آن چوبی بزرگ باشد که بام خانه را بدان پوشند. (برهان ). درخت ستبر بود که بدو بام را بپوشانند. (اسدی ). بالار. شاخ که همان تیر بزرگ باشد. عارضه . حمال ...