کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوازل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نوازل
/navāzel/
معنی
= نازله
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوازل
لغتنامه دهخدا
نوازل . [ ن َ زِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نازلة. رجوع به نازلة شود : به سبب نوازل محن و عوارض فتن و عوایق ایام ... تیر تمنایشان به هدف مراد نمی رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 214).
-
نوازل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نازِلَة] [قدیمی] navāzel = نازله
-
جستوجو در متن
-
جزولی
لغتنامه دهخدا
جزولی . [ ج َ ] (اِخ ) سیدعلی بن محمد جیانی . او راست : نوازل سیدی ابراهیم بن هلال .این کتاب در فقه مالکی است . (از معجم المطبوعات ).
-
علایق
لغتنامه دهخدا
علایق . [ ع َ ی ِ ] (ع اِ) رجوع به علائق شود.- علایق ِ روزگار ؛ گرفتاری و بستگی به امور معیشت . (ناظم الاطباء) : بسبب نوازل محن و عوارض فتن و عوایق ایام و علایق روزگار تیر تمنی ایشان بهدف مراد نمیرسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
مجموعات
لغتنامه دهخدا
مجموعات . [ م َ ] (ع اِ) در شاهد زیر ظاهراً بمعنی مقدار مالیاتی است که هر عامل و خراج گیر باید دریافت و سپس به خزانه تسلیم نماید. مقدار مالیاتی که در ابواب جمعی عاملی قرار دارد : اهل حرث و زرع از عوارض تکلفات و نوازل انزال ... باز گشتند و دست از زراع...
-
حرث
لغتنامه دهخدا
حرث .[ ح َ ] (ع اِ) کشت زار. کشتمند. زمین کشت کاریده . (مهذب الاسماء). شعرا و مترسلین غالباً این کلمه را با نسل و زرع قرین آرند : هرکجا رسیدند نه نسل گذاشتند و نه حرث . (تاریخ بیهقی ص 527). اهل حرث و زرع از عوارض تکلفات و نوازل انزال و اقسام معاملات ...
-
عوائق
لغتنامه دهخدا
عوائق . [ ع َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ عائق . (از اقرب الموارد). رجوع به عائق شود. || ج ِ عائقة. (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). رجوع به عائقة شود. || موانع و حوادث . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). عوارض و موانع. || آسیبها و آفتها. (فرهنگ فارسی معین ). || بدبختی...
-
نازلة
لغتنامه دهخدا
نازلة. [ زِ ل َ] (ع اِ) سختی زمانه . بلای سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصیبت شدیدی که بر مردم فرود آید. (اقرب الموارد). سختی و حوادث زمانه . (غیاث اللغات ) (منتخب اللغة). الشدیدة من شدائد الدهر. (معجم متن اللغة). سختی زمانه . بلائی که بمردم رسد. ...
-
ملمات
لغتنامه دهخدا
ملمات . [ م ُ ل ِم ْ ما ] (ع اِ)ج ِ ُملِمّة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوازل دهر. ج ِ ملمة. (از ذیل اقرب الموارد). سختیها و بلایا : شکر بعد معالجة کل مغلق من الغمرات و مدافعة کل مولم من الملمات . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 298).و قاک اﷲ نائبة اللیالی...
-
منکسر
لغتنامه دهخدا
منکسر. [ م ُ ک َ س ِ ] (ع ص )شکننده . (غیاث ). شکسته شونده . (آنندراج ). شکسته و قابل شکستن و شکننده و سست و ناتوان . (ناظم الاطباء).- خط منکسر ؛ خط شکسته ، در مقابل خط مستقیم .- || خط شکسته واضع آن شفیعا، و درویش پیروی او کند. (روضات ذیل ترجمه ٔ ظال...
-
حجراللبنی
لغتنامه دهخدا
حجراللبنی . [ ح َ ج َ رُل ْ ل َ ب َ نی ی ] (ع اِ مرکب ) سنگی است اغبر با اندک شفافی و چون بسایند مثل شیر میگردد. در دوم سرد و در اول خشک و قاطع نفث الدم و حیض و مفتت حصاة و جهت قرحه ٔ معده و ضماد او رادع مواد و اکتحال او جهت منع نوازل و قرحه و سلاق ن...
-
مندفع
لغتنامه دهخدا
مندفع. [ م ُ دَ ف ِ ] (ع ص ) دفعشونده .(غیاث ). دفعشونده و دورشونده . (آنندراج ). دورشونده و دفعشده و دورکرده شده و رانده شده و اخراج شده و بدرکرده شده . (ناظم الاطباء) : چه به برکت و پرتونور ارادت و طلب حق که در نهاد ایشان است بعضی از ظلمت وجود مندف...
-
خوف
لغتنامه دهخدا
خوف . [ خ َ ] (ع اِ) قتل . عمل کشتن کسی را. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) : و لنبلونکم بشی ٔ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس ... و بشر الصابرین . (قرآن 155/2). || کارزار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : فاذا جا...
-
خانقاه
لغتنامه دهخدا
خانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (معرب ، اِ مرکب ) مکان بودن مشایخ و درویشان . معرب «خانگاه » و مرکب از «خانه » و «گاه » است . نظیر: «منزلگاه » و «مجلس گاه » فارسیان بسکون «نون » نیز استعمال کنند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) . خانه ای که درویشان و مشایخ در آن...