کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهود
لغتنامه دهخدا
نهود. [ ن ُ ] (ع مص ) نهد. (منتهی الارب ). رجوع به نَهد شود. || پستان بیرون آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برخاستن و برآمدن پستان . (از منتهی الارب ). شکل گرفتن و برجسته شدن و برآمدن پستان دختر. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نهد. (متن اللغ...
-
جستوجو در متن
-
نهد
لغتنامه دهخدا
نهد.[ ن َ ] (ع اِ) هرچیز بلند و برآمده . (منتهی الارب ). ناتی ٔ و مرتفع از هر نوعی . (از متن اللغة). شی ٔ مرتفع.(اقرب الموارد). || ثدی . پستان را گویند بسبب برآمدگی آن . (از اقرب الموارد). || شیربیشه . (منتهی الارب ). اسد. (متن اللغة) (اقرب الموارد)....
-
پستان
لغتنامه دهخدا
پستان . [ پ ِ ] (اِ) دو غده ٔ بزرگ بر سینه ٔ آدمی که نزد زنها بزرگتر است و از آن شیر برای بچه می تراود. غده های برآمده بر شکم حیوانات که از آن شیر بیرون می آید. عضوی از حیوان ماده که شیر دهد «پستانها دو عضو غددیند مخصوص بترشح شیر که در قدام و وسط صدر...
-
برخاستن
لغتنامه دهخدا
برخاستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) برخیزیدن . خاستن . ایستادن . بلند شدن . برپا ایستادن . بپا شدن . پا شدن . برپا شدن . متصاعد شدن . قیام . قیام کردن . قوم . قومة. قامة. مقابل نشستن . مقابل قعود. نهض . نهوض . انتهاض . (منتهی الارب ). استنهاض . نهضت : ر...
-
خاستن
لغتنامه دهخدا
خاستن . [ ت َ ] (مص )بهمرسیدن . پیدا شدن . (آنندراج ). بعمل آمدن . حاصل شدن . ظهور کردن . مصدر دیگر آن خیزیدن است : بخیزد یکی تندگرد از میان که روی اندر آن گرد گردد نغام .رودکی .هر آن کینه کز دل بود خاسته نبیندش هرگز کسی کاسته . ابوشکور بلخی .ز دیدار...