نهد.[ ن َ ] (ع اِ) هرچیز بلند و برآمده . (منتهی الارب ). ناتی ٔ و مرتفع از هر نوعی . (از متن اللغة). شی ٔ مرتفع.(اقرب الموارد). || ثدی . پستان را گویند بسبب برآمدگی آن . (از اقرب الموارد). || شیربیشه . (منتهی الارب ). اسد. (متن اللغة) (اقرب الموارد). || زبد. (اقرب الموارد). نهید. نهیدة. نهدة. (متن اللغة). رجوع به نهدة شود. || (ص ) جوانمرد که به معضلات امور آهنگ نماید. (منتهی الارب ). مرد کریم که به معالی امور برخیزد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || اسب نیکو تندار پرگوشت بلند اطراف . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). اسب بلند. (مهذب الاسماء). اسب بلند و توزی . (دستورالاخوان ). || زورمند درشت اندام . قوی ضخم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || (مص ) برخاستن بسوی دشمن . نهود. نَهَد. (از منتهی الارب ). برخاستن و به قتال با دشمن آغازیدن . (از متن اللغة). قد علم کردن و به پیکار خصم شتافتن . نَهَد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بزرگ شمردن یابزرگ کردن هدیه را. (از منتهی الارب ). بزرگ داشتن هدیت را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نَهَد. (اقرب الموارد). || شکل گرفتن و برآمدن بر سینه ٔدخترکان . نهود. (از متن اللغة). رجوع به نهود شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.