کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نهان
/na(e)hān/
معنی
۱. پوشیده؛ پنهان؛ نهفته.
۲. (اسم) باطن؛ ضمیر.
۳. منزوی.
۴. غایب.
۵. اندوخته.
۶. ذخیره.
۷. ناشناس.
۸. (قید) نهانی.
۹. جدا؛ دور.
۱۰. (اسم) دل؛ قلب؛ اندرون.
۱۱. (اسم) معنی؛ راز؛ سر.
۱۲. (قید) محرمانه؛ در خفا.
〈 نهان داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] پنهان کردن؛ پوشیده داشتن.
〈 نهان کردن: (مصدر متعدی) پنهان ساختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باطن، پنهان، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئی، نهفته ≠ آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا
دیکشنری
covert, crypto-, dark, hidden, inmost, inner, masked, occult, private, secret, stealthy, subterranean, ulterior, underground, veiled
-
جستوجوی دقیق
-
نهان
لغتنامه دهخدا
نهان . [ ن ِ / ن َ ] (ص ، اِ) پنهان . مخفی . مختفی . پوشیده . مستور. مقابل پیدا و ظاهر و آشکار : بدو ماه گردان بدی در جهان بد و نیک از وی نبودی نهان . فردوسی .سراپای در زیر آهن نهان ز چهرش نمودار فرّ مهان . فردوسی .هر چند نهان ِ همه خلق ایزد دانداز خ...
-
نهان
واژگان مترادف و متضاد
باطن، پنهان، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئی، نهفته ≠ آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا
-
نهان
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] 1 - (ص .) نهفته ، پنهان . 2 - (ق .) سری ، پنهانی .
-
نهان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [پهلوی: nihān] na(e)hān ۱. پوشیده؛ پنهان؛ نهفته.۲. (اسم) باطن؛ ضمیر.۳. منزوی.۴. غایب.۵. اندوخته.۶. ذخیره.۷. ناشناس.۸. (قید) نهانی.۹. جدا؛ دور.۱۰. (اسم) دل؛ قلب؛ اندرون.۱۱. (اسم) معنی؛ راز؛ سر.۱۲. (قید) محرمانه؛ در خفا.〈 نهان داشتن: ...
-
نهان
دیکشنری فارسی به عربی
خلسة
-
واژههای مشابه
-
latent heat
گرمای نهان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گرمایی که در طی فرایند تغییر حالت هر واحد جِرم یا مول ماده در دما و فشار ثابت جذب یا گسیل شود
-
latent variable
متغیر نهان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] متغیری با چنان ساختارِ نظری که نتوان آن را مستقیماً اندازهگیری کرد
-
cryptocrystalline
نهانبلورین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختار سنگی متشکل از بلورهای بسیار ریز که بلورینگی آن را با ریزبین/ میکروسکوپ الکترونی میتوان مشاهده کرد
-
inner sanctum, sanctuary 6
نهانخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] 1. مقدسترین جایگاه در یک مکان مقدس 2. درونیترین بخش یک مکان مقدس
-
angiosperm
نهاندانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] گیاه دانهدار گلداری که تخمکهایش درون تخمدان محصور است متـ . گیاه گلدار flowering plant
-
masking 2
نهانسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] روشی برای غیرقابلرؤیت کردن عملیات با اقدامات الکترونیکی
-
steganalysis
نهانشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] دانش و فن یافتن دادههایی که با استفاده از نهاننگاری پنهان شده است
-
deconstructivism
نهانکاوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظریهای پسامدرن که پیچیدگی نظام جهانی را مخل ارائۀ تعریف و توصیف دقیق از مقولات، و نیز هدف دانشاندوزی را درک انگیزۀ پنهان کنشگران ازطریق واکاوی گفتههای آنان میداند
-
steganography
نهاننگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فن و دانش برقراری ارتباط بهصورت پنهان