کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفش
لغتنامه دهخدا
نفش . [ ن َ ] (ع مص ) به انگشتان پراکنده کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به انگشتان پراکنده کردن پشم و پنبه را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). رجوع به معنی بعدی شود. || پشم و پنبه زدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و...
-
نفش
لغتنامه دهخدا
نفش . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) پشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صوف . (اقرب الموارد). صوف منفوش . پشم زده شده . (از متن اللغة). || ارزانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خصب . (اقرب الموارد) (متن اللغة): بلد ذونفش ؛ ای خصب . (از اقرب الموارد). || متاع متفرق ....
-
واژههای مشابه
-
اتومبیل نفش کش
دیکشنری فارسی به عربی
ناقلة
-
جستوجو در متن
-
ناقلة
دیکشنری عربی به فارسی
کشتي نفت کش , تانک , اتومبيل نفش کش
-
نفوش
لغتنامه دهخدا
نفوش . [ ن ُ] (ع مص ) در ارزانی درآمدن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد). || متوجه چیزی شدن که می خورد آن را. (از منتهی الارب ): نفش فلان علی الشی ٔ؛ اقبل علیه یأکله . (اقرب الموارد). || چرا کردن گوسفند و شتر به شب بی شبان . (تاج الم...
-
غاژدن
لغتنامه دهخدا
غاژدن .[ دَ ] (مص ) پنبه یا پشم زدن . نفش . حلاجی . غاژیدن .
-
مرتسم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ س ) [ ع . ] (اِفا.) نقش گیرنده ، نفش پذیر.
-
نافشة
لغتنامه دهخدا
نافشة. [ ف ِ ش َ ] (ع ص ) نفاش . شترانی که شبانگاه بدون نگهبان چرا کنند. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به نفش شود.
-
quincunxes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
quincunxes، درخت به، به، شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور، ارایش پنج تایی گل یا برگ گیاه
-
quincunx
دیکشنری انگلیسی به فارسی
quincunx، درخت به، به، شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور، ارایش پنج تایی گل یا برگ گیاه
-
مَنفُوشِ
فرهنگ واژگان قرآن
زده شده (کلمه منفوش از مصدر نفش است ، که به معناي شيت کردن پشم است يا با دست و يا با کمانچه حلاجي ، و يا با چيز ديگر)
-
نَفَشَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
شبانه چريد (کلمه نفش ، به معناي چراندن حيوانات در شب است يا اين که شتران و گوسفندان را در شب رها کنند تا بدون چوپان بچرند)
-
نوافش
لغتنامه دهخدا
نوافش . [ ن َ ف ِ ] (ع ص ) ابل نوافش ؛ شتران شب چرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نفیش . نفاش . نفش . (متن اللغة).