کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نعمت و ناز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نعمت اﷲ ولی
لغتنامه دهخدا
نعمت اﷲ ولی . [ ن ِ م َ تُل ْ لا هَِ وَ ] (اِخ ) (شاه ...). رجوع به نعمةاﷲ ولی شود.
-
نعمت غیر مترقبه
دیکشنری فارسی به عربی
نعمة من الله
-
نعمت خدا داده
دیکشنری فارسی به عربی
مبارکة , موهبة , موهوب
-
جستوجو در متن
-
کم شدن
لغتنامه دهخدا
کم شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از تعداد چیزی کاسته شدن . کاستن . (فرهنگ فارسی معین ). نقصان . (ترجمان القرآن ). انتقاص . (زوزنی ) (منتهی الارب ). قلیل گشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به جای خشتچه گرشصت نافه بردوزی هم ایچ کم نشود بوی گنده از ...
-
ناز
لغتنامه دهخدا
ناز. (اِ) نعمت .رفاه . آسایش . (حاشیه ٔ برهان قاطع دکتر معین ). تنعم .کامرانی . (آنندراج ). نعیم . (ترجمان القرآن ). نعیم . نعمت . (مهذب الاسماء) (محمودبن عمر). تن آسانی . شادکامی . عز. عزت . بزرگی . احترام . رامش . رخاء : ای لک ار ناز خواهی و نعمت گ...
-
ناز و نعم
لغتنامه دهخدا
ناز و نعم . [ زُ ن ِ ع َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نعمت و مال . فراخی . فراوانی . رخاء. آسایش . رامش . ناز و نعمت : هستندناصحانت ز ناز و نعم غنی چونانکه حاسدانت ز بار نقم غمی . سوزنی .رجوع به ناز شود.
-
ناز و نیاز
لغتنامه دهخدا
ناز و نیاز. [ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شیوه های عشق و حسن و حرکات و سکناتی که از طرفین سر زند. (آنندراج ) (بهار عجم ). || ناز و نعمت . نعمت و فراوانی : چنین گفت با دختر سرفرازکه ای پروریده به ناز و نیاز.فردوسی .
-
لای پنبه خواباندن
واژهنامه آزاد
در ناز و نعمت بزرگ کردن.
-
تنعم
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ عُّ) [ ع . ] (مص ل .) به ناز و نعمت زیستن .
-
متنعم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نَ عِّ) [ ع . ] (اِفا.) توانگر، کسی که در ناز و نعمت است .
-
ناز آوردن
لغتنامه دهخدا
ناز آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) ظاهراً به معنی شادی آوردن و ایجاد شادی و آسایش و نعمت کردن : کنون دانش و داد باز آوریم بجای غم و رنج ناز آوریم . فردوسی .که تا زنده ام هیچ نازارمت برم رنج و همواره ناز آرمت .اسدی .
-
متترف
لغتنامه دهخدا
متترف . [ م ُ ت َ ت َرْ رِ ] (ع ص ) به ناز و نعمت زیست کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). بختیار و به ناز نعمت زیست کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تترف شود.
-
متفنق
لغتنامه دهخدا
متفنق . [ م ُ ت َ ف َن ْ ن ِ ] (ع ص ) با ناز و نعمت زیست نماینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با ناز و نعمت پرورده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تفنق شود.
-
مناعمة
لغتنامه دهخدا
مناعمة. [ م ُ ع َ م َ ] (ع مص ) به ناز و نعمت پروردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به ناز و نعمت و آسایش پروراندن . || در رفاه و آسایش زیستن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || استوار گردانیدن . یقال : ناعم حبلک ؛ ای احکمه . (منتهی الارب ) (از آ...
-
عز و ناز
لغتنامه دهخدا
عز و ناز. [ ع ِزْ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ارجمندی و ناز. عزت و نعمت : عمر تو بادا بیکران ، سود تو بادا بی زیان همواره پای و جاودان ، درعز و ناز و عافیه . منوچهری .بر من ز فرت ارجو آن عز و ناز باشدکز فر میر ماضی ، بوده ست با غضاری . منوچهری .میگف...