کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نعره زنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نعره وار
لغتنامه دهخدا
نعره وار. [ ن َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ندا، و آن نصف میل است و میل ثلث فرسنگ است ، پس نعره وار شش یک ِ فرسنگ باشد. (یادداشت مؤلف ). || مسافتی که آوازه ٔ نعره ای بدانجای رسد : اسبی دارم که نعره واری طی می نکند به یک شبانروز. نزاری .هنوز نعره واری راه ن...
-
نعره زدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: arnâs bekiši طاری: nahra dârd(mun) طامه ای: dây kardan طرقی: nahra dârdmun کشه ای: arbada kešâymun نطنزی: nahra bassan
-
نعره کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
صرخة
-
بانگ و نعره
فرهنگ گنجواژه
سر و صدا.
-
نعره و هیها
فرهنگ گنجواژه
سر وصدا.
-
صدای شبیه نعره کردن (مثل گاو)
دیکشنری فارسی به عربی
خوار
-
جستوجو در متن
-
زنان
لغتنامه دهخدا
زنان . [ زَ ] (نف ) (از: «زن »، زننده + «آن »، علامت جمع): فردا خانه ٔ فلان به «سینه زنان » ناهار میدهند. امروز تیغزنان محله ٔ فلان در فلان بقعه جمع می شوند. || (از: «زن »، زننده + «آن »، (پسوند بیان حالت ). در حال زدن درحال نواختن و اغلب بصورت قید م...
-
شهقه زنان
لغتنامه دهخدا
شهقه زنان . [ش َ ق َ / ق ِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حالت شهقه زدن . نعره زنان . صیحه زنان : بعد از آن اشعریان بحضرت رسول آمدند شهقه زنان و رجزگویان بدین عبارت : غداً نلقی الاحبه محمداً و حزبه . (تاریخ قم ص 274).
-
لقمه کردن
لغتنامه دهخدا
لقمه کردن . [ ل ُ م َ / م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تلقّم . (زوزنی ). تزقّم . (منتهی الارب ) : عالمی را لقمه کرد و درکشیدمعده اش نعره زنان هل من مزید.مولوی .
-
ویله کنان
لغتنامه دهخدا
ویله کنان . [ وَ / وِ ل َ / ل ِ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) صفت بیان حالت از ویله کردن . نعره زنان . فریادکنان . || ناله کنان : در او مرغ و نخجیر گشته گروه برفتند ویله کنان سوی کوه .فردوسی .
-
قبا کندن
لغتنامه دهخدا
قبا کندن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کندن قبا. آماده شدن : آصفی مرغ سحر نعره زنان است هنوزگل به صد ناز قبا کنده و واافتاده . خواجه آصفی (از آنندراج ).گشاد بند قبای تو خوش بود لیکن هزار بار بود خوشتر آن قبا کندن .مسیح کاشی (از آنندراج ).
-
جامه دران
لغتنامه دهخدا
جامه دران . [ م َ / م ِ دَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) چاک زنان در جامه . (ناظم الاطباء). درحال جامه دریدن : صبح شد از وداع شب با دم سرد و خون دل جامه دران گرفت کوه اینت وفای صبحدم . خاقانی .خلق چندان جمع شد بر گور اوموکنان جامه دران در شور او. مولوی .اینا...
-
هل من مزید
لغتنامه دهخدا
هل من مزید. [ هََ م ِ م َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ استفهامی ) مقتبس از قرآن (30/50) است . صورت ترکیبی این جمله تأویل به مصدر میشود و به جای «بیشتر خواستن » و «افزون طلبیدن » به کار میرود : هزار شربت زهر ار ز دست او بخورم ز عشق نعره ٔ هل من مزید برخیزد. س...
-
زیره آب دادن
لغتنامه دهخدا
زیره آب دادن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) فریب دادن و وعده ٔ دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده ٔ آب فریب داده پرورش دهند. (از فرهنگ رشیدی ). کنایه از فریب دادن و وعده ٔ دروغ کردن . (آنندراج ) : زیره آبی دادشان گیتی و ایشان بر امیدای بسا پلپل که در چشم گما...
-
زیرمیانه
لغتنامه دهخدا
زیرمیانه . [ رِ / رْ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) کنایه از ناتوان و زبون . مرادف زیر از میانه . (آنندراج ). کمتر از حد وسط. پست . ناچیز : نامزد غمی ز دهر ای دل خون گرفته هان زیرمیانه خوش نشین چون غم تست بیکران . مجیر بیلقانی (از بهار عجم ).گرچه امام دین بدم...