قبا کندن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کندن قبا. آماده شدن :
آصفی مرغ سحر نعره زنان است هنوز
گل به صد ناز قبا کنده و واافتاده .
گشاد بند قبای تو خوش بود لیکن
هزار بار بود خوشتر آن قبا کندن .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبا کندن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کندن قبا. آماده شدن :
آصفی مرغ سحر نعره زنان است هنوز
گل به صد ناز قبا کنده و واافتاده .