کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظام جنس ـ جنسیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نظام اسکوئی
لغتنامه دهخدا
نظام اسکوئی . [ ن ِ م ِ اُ ] (اِخ ) امیر نظام الدین احمد اسکوئی متخلص به نظام از شاعران قرن دهم است و به روایت سام میرزا وی «کلیددار کتابخانه ٔ صاحبقرانی بوده است و در اواخر بدان مرتبه رسید که می خواست وکیل شود و برادر بزرگ خود را صدر گرداند و برادر ...
-
نظام اصفهانی
لغتنامه دهخدا
نظام اصفهانی . [ ن ِ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین قمری شود.
-
نظام اصفهانی
لغتنامه دهخدا
نظام اصفهانی . [ ن ِم ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین اصفهانی شود.
-
نظام اعرج
لغتنامه دهخدا
نظام اعرج . [ ن ِ م ِ اَ رَ ] (اِخ ) حسن بن محمد. رجوع به نظام الدین حسن بن محمدبن حسین شود.
-
نظام الملک
لغتنامه دهخدا
نظام الملک . [ ن ِ مُل ْ م ُ ] (اِخ ) مسعودبن علی هروی ، ملقب به شمس الدین و نظام الملک وزیر سلطان تکش خوارزمشاه است . وی به سال 596 هَ . ق . به اشارت خوارزمشاه به دست فدائیان اسماعیلیه در خوارزم کشته شد. رجوع به تاریخ ادبیات در ایران ، دکترصفا ج 2 ص...
-
نظام اولیاء
لغتنامه دهخدا
نظام اولیاء. [ ن ِ م ِ اَ] (اِخ ) (شاه ...). رجوع به نظام الدین اولیاء شود.
-
نظام بخارائی
لغتنامه دهخدا
نظام بخارائی . [ ن ِ م ِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین محمدبن تاج الدین شود.
-
نظام بصری
لغتنامه دهخدا
نظام بصری . [ ن َ ظْ ظا ب َ ] (اِخ ) ابراهیم بن سیار. رجوع به نظام ، ابراهیم بن سیاربن هانی شود.
-
نظام تبریزی
لغتنامه دهخدا
نظام تبریزی . [ ن ِ م ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین شامی و نیز رجوع به از سعدی تا جامی ص 492 به بعد شود.
-
نظام جامی
لغتنامه دهخدا
نظام جامی . [ ن ِ م ِ ] (اِخ ) احمد، ملقب به نظام الدولة والدین . رجوع به نظام الدین جامی و نیز رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1409 شود.
-
نظام خوانساری
لغتنامه دهخدا
نظام خوانساری . [ ن ِ م ِ خوا / خا ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین خوانساری شود.
-
نظام دادن
لغتنامه دهخدا
نظام دادن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) بسامان کردن . مرتب کردن . سامان دادن . آراستن : چو بی نظامی دین را نظام خواهی دادنظام دنیا رانک بی نظام باید کرد. ناصرخسرو.نظام داد نظامات ملک را بسخن چنان که کار مقیمان خاک را به سخا. انوری (از آنندراج ).|| سلام نظا...
-
نظام داشتن
لغتنامه دهخدا
نظام داشتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) سامان داشتن . مرتب بودن . آراسته و به آیین بودن . استوار بودن : اگر در سخن این جا که هست در بندم هنوز نظم ندارد نظام و شعر شعار. سعدی .سررشته ٔ جان به جام بگذارکین رشته از او نظام دارد.حافظ (از آنندراج ).
-
نظام دهلوی
لغتنامه دهخدا
نظام دهلوی . [ ن ِ م ِ دِ ل َ ] (اِخ ) محمدبن احمد معروف به نظام الدین اولیاء. رجوع به نظام الدین اولیاء شود.
-
نظام رازی
لغتنامه دهخدا
نظام رازی . [ ن ِ م ِ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم است و به روایت سام میرزا «از جمله ٔ حفاظ آستانه ٔ امامزاده عبدالعظیم است و در کتیبه نویسی دستی دارد». او راست :چگونه با دگران بینمش که نپسندم غبار غیر ز غیرت به گرد دامانش .(از تحفه ٔ سامی ص 178).