کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظام الدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
health system
نظام سلامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] کلیۀ سازمانها و سازوکارها و برنامهها و خدمات و منابع که در یک منطقۀ جغرافیایی بهطور مستقیم بر سلامت افراد و جامعه مؤثر هستند
-
food system
نظام غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نظامی متشکل از زیرساختهای بههمپیوستۀ ناظر بر تمامی مراحل، از تولید تا مصرف غذا، اعم از کشاورزی و اقتصادی و صنعتی و اجتماعی و فرهنگی
-
tuning 3, intonation 2, tuning system
نظام کوک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] الگوهای کوک گام که تقسیمات آن براساس نسبتهای ریاضی است
-
parliamentary system
نظام مجلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی مردمسالار که در آن عموماً رهبر حزب پیروز در انتخابات مجلس، قوۀ مجریه را در اختیار میگیرد و قوای مقننه و مجریه کاملاً از یکدیگر تفکیک نشدهاند
-
musical system
نظام موسیقایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مجموعۀ عوامل فضاییـ صوتی و زمانیـ وزنی و انواع مختلف ترکیبات آنها که در هر فرهنگ، کلیت موسیقایی منسجم و خاصی ایجاد میکند
-
innovation system
نظام نوآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] شبکهای از نهادهای خصوصی و عمومی که فعالیتها و تعاملاتشان زمینهساز شکلگیری و اصلاح و انتشار و ورود فنّاوریهای نو میشود
-
نظام نوشتاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← خط
-
نظامالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: nezāmoddin) (عربی) نظم آورنده و نظام دهندهی دین ؛ موجب آراستگی دین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر علمی و ادبی .
-
نظام بصری
لغتنامه دهخدا
نظام بصری . [ ن َ ظْ ظا ب َ ] (اِخ ) ابراهیم بن سیار. رجوع به نظام ، ابراهیم بن سیاربن هانی شود.
-
نظام دادن
لغتنامه دهخدا
نظام دادن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) بسامان کردن . مرتب کردن . سامان دادن . آراستن : چو بی نظامی دین را نظام خواهی دادنظام دنیا رانک بی نظام باید کرد. ناصرخسرو.نظام داد نظامات ملک را بسخن چنان که کار مقیمان خاک را به سخا. انوری (از آنندراج ).|| سلام نظا...
-
نظام داشتن
لغتنامه دهخدا
نظام داشتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) سامان داشتن . مرتب بودن . آراسته و به آیین بودن . استوار بودن : اگر در سخن این جا که هست در بندم هنوز نظم ندارد نظام و شعر شعار. سعدی .سررشته ٔ جان به جام بگذارکین رشته از او نظام دارد.حافظ (از آنندراج ).
-
نظام رازی
لغتنامه دهخدا
نظام رازی . [ ن ِ م ِ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم است و به روایت سام میرزا «از جمله ٔ حفاظ آستانه ٔ امامزاده عبدالعظیم است و در کتیبه نویسی دستی دارد». او راست :چگونه با دگران بینمش که نپسندم غبار غیر ز غیرت به گرد دامانش .(از تحفه ٔ سامی ص 178).
-
نظام شیرازی
لغتنامه دهخدا
نظام شیرازی . [ ن ِ م ِ ] (اِخ ) از سادات دستغیب شیراز واز شعرای قرن یازدهم است عمر کوتاهی داشت و در سنین جوانی به سال 1039 هَ . ق . در شیراز درگذشته و در حافظیه مدفون است . دیوانش در حدود سه هزار بیت است :برمکن بر روی غیر آن غمزه ٔ خونریز رامی زند ه...
-
نظام طباطبائی
لغتنامه دهخدا
نظام طباطبائی . [ ن ِ م ِ طَ طَ ] (اِخ ) از پارسی گویان ایرانی الاصل هندوستان است و در ولایت گجرات سکونت داشت . او راست :از بس که داد عکس رخت روشنی به دل حاجت نمی شود به چراغ دگر مرا.(از قاموس الاعلام ج 6).
-
نظام کپلر
لغتنامه دهخدا
نظام کپلر. [ ن ِ م ِ ک ِ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقابل نظام بطلمیوس . نظریه ٔ مرکزیت خورشید. رجوع به کپلر شود.