کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشع
لغتنامه دهخدا
نشع. [ ن َ ] (ع مص ) به درشتی کشیدن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). به عنف چیزی را برکندن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). مَنشَع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). انتشاع . (از المنجد). || بوییدن طیب را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). || دارو...
-
نشع
لغتنامه دهخدا
نشع. [ ن َ ش َ ] (ع اِ) آبی که طعم آن بد شده است . (از المنجد) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
نش ء
لغتنامه دهخدا
نش ء. [ ن َش ْءْ ] (ع اِ) ابر بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سحاب مرتفع. (از المنجد) (از اقرب الموارد). یا ابر پاره که نخستین نمایان گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پاره ابری که در آغاز نمایان شود. (از المنجد) (از ...
-
نشا
لغتنامه دهخدا
نشا. [ ن َ ] (ع اِ) بوی خوش یا رایحه و بو، مطلقاً. (از اقرب الموارد) (از المنجد). بوی خوش . (ناظم الاطباء). رجوع به نشاء شود. || مأخوذ از نشاسته ٔ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). نشاسته ، فارسی معرب است که شطری از آن حذف شده ، چنانکه منازل را م...
-
نشا
لغتنامه دهخدا
نشا. [ ن ِ ] (اِ) شامل . (برهان قاطع) (از برهان جامع). محتوی . (حاشیه ٔ برهان از برهان جامع). || بته ٔ پاره ای نباتات که از جائی به جای دیگر نقل کرده غرس کنند. بته ها که برای نشا کردن از زمین برکنده باشند. (یادداشت مؤلف ). || نشاسته که از آن پالوده ...
-
نشأ
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نو پیدا شدن . 2 - روییدن ، رستن ، نمو کردن . 3 - پرورش یافتن . 4 - (اِمص .) نوپیدایی . 5 - رویش ، پرورش .
-
نشا
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . نشاء ] (اِ.) 1 - روییدن ، نمو کردن . 2 - در فارسی بوته یا قلمه را در جایی کاشتن تا بعد آن را به جای دیگر انتقال دهند.
-
نشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نشاء] našā ۱. (کشاورزی) قلمۀ درخت که در محل مخصوصی در کنار هم بکارند تا بعد به جای دیگر انتقال بدهند؛ بوتۀ گل.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] روییدن؛ نمو کردن؛ پرورش یافتن.〈 نشا کردن: (مصدر متعدی) (کشاورزی) جابهجا کردن قلمۀ درخت یا بوتۀ گلی ...
-
نَّشَأْ
فرهنگ واژگان قرآن
که بخواهیم (جزمش به دلیل این است که شرط شده به جمله بعدی :"إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن ﭐلسَّمَاءِ ءَايَةً ")
-
جستوجو در متن
-
منشع
لغتنامه دهخدا
منشع. [ م َ ش َ ] (ع مص ) نشع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نشع شود.
-
ناشع
لغتنامه دهخدا
ناشع. [ ش ِ ] (ع ص ) اسم فاعل است از نشع. (اقرب الموارد). رجوع به نشع شود. || بلند برآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناتی ٔ. (اقرب الموارد) (المنجد).
-
نشغ
لغتنامه دهخدا
نشغ. [ ن َ ] (ع مص ) به نیزه زدن . || روان گردیدن آب . || به دست آب خوردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || گردانیدن گریه در سینه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). گریه در سینه گرداندن که شخص را به بیهوش...