کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشاطزده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
elated
نشاطزده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دارای احساس نشاطزدگی
-
واژههای مشابه
-
نشاط
فرهنگ نامها
(تلفظ: ne(a)šāt) (عربی) شادی ، خوشی ، سرزندگی ؛ (در قدیم) میل ، عزم ، شوق .
-
نشاط
لغتنامه دهخدا
نشاط. [ ن َ ] (ع اِمص ) خوشی . شادمانی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاغک . کروژ. (فرهنگ اسدی ). خرمی . سرور. شادی . طرب . خرسندی . (ناظم الاطباء). سرزندگی . دل زندگی . زنده دلی . خوشدلی . هِزّه . رامش . اریحیت . مقابل کسل . (یادداشت مو...
-
نشاط
لغتنامه دهخدا
نشاط. [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) زین العابدین (میرزا...). آذر نام او را در ردیف شاعران اصفهان ثبت کرده آرد: «طبعش موزون [ بوده ] و خوب می نوشته . صحبتش اتفاق افتاد،مرد خوشحالی بود. در شیراز وفات یافته ». او راست :هم عنان با غیر و از ما گرم استغنا گذشت نگذر...
-
نشاط
لغتنامه دهخدا
نشاط. [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) محمد (آقا...) اصفهانی . آذر در آتشکده آرد: «برادر آتقی صهباست . جوانی است مهربان و اکثر اوقات در اصفهان مأمن بود». مؤلف نتایج الافکار وفات وی را در قرن دوازدهم نوشته است :نیست در کنج قفس حسرت گلزار مراالفتی هست به مرغان گ...
-
نشاط
لغتنامه دهخدا
نشاط. [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) محمدتقی بیگ دهلوی . از پارسی گویان قرن یازدهم هندوستان است و به روایت مؤلف صبح گلشن در عهد عالم گیر می زیسته . او راست :هرگز ثمر نداد نهال بیان ماباشد چو برگ بید زبان در دهان ما.چنان گداختی از عکس خویش آینه راکه جوهرش چو خ...
-
نشاط
لغتنامه دهخدا
نشاط. [ ن َ/ ن ِ ] (اِخ ) عبدالوهاب (میرزا ...) اصفهانی ، ملقب به معتمدالدوله و متخلص به نشاط. از فاضلان و شاعران و خوشنویسان قرن سیزدهم و از مقربان دربار فتحعلی شاه قاجار است . به سال 1244 هَ . ق . درگذشت . او راست :طفلان شهر بی خبرند از جنون مایا ا...
-
نشاط
لغتنامه دهخدا
نشاط. [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نشیط. رجوع به نشیط شود.
-
نشاط
واژگان مترادف و متضاد
انبساط، خرمی، خوشی، شادمانی، شادی، شعف، طرب، عشرت، عیش، نزهت ≠ ناشادی
-
نشاط
فرهنگ واژههای سره
شادی، شور
-
نشاط
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِمص .) شادمانی ، خوشی ، سبکی .
-
نشاط
دیکشنری عربی به فارسی
کنش وري , فعاليت , کار , چابکي , زنده دلي , اکتيوايي , نشاط , شلوغي , هايهو , جنبش , تقلا , کوشش , شلوغ کردن , تقلا ياکشمکش کردن
-
نشاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نَشاط] ne(a)šāt ۱. شادی؛ خوشی؛ خوشحالی.۲. [قدیمی] میل؛ اراده.۳. [قدیمی] سبکی و چالاکی.
-
نشاط
دیکشنری فارسی به عربی
جاز , جذل , فرح , مرح , نشاط