کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نسابه
/nassābe/
معنی
کسی که دارای علم انساب است و نسب مردم را میداند؛ نسبشناس؛ عالِم به انساب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسابه
فرهنگ فارسی معین
(نَ سّ بَ) [ ع . نسابة ] (ص .) آن که نسب مردمان و قبایل داند، نسبت شناس .
-
نسابه
لغتنامه دهخدا
نسابه . [ ن َس ْ سا ب َ / ب ِ ] (از ع ، ص ، اِ) نَسّابة. مرد نسب دان . عالم به علم انساب : ای سید بارگاه کونین نسابه ٔ شهر قاب قوسین .نظامی (لیلی و مجنون ص 9).
-
نسابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ‹نساب› [قدیمی] nassābe کسی که دارای علم انساب است و نسب مردم را میداند؛ نسبشناس؛ عالِم به انساب.
-
واژههای مشابه
-
نسابة
لغتنامه دهخدا
نسابة. [ ن َ ب َ ] (ع اِمص ) قرابة. (اقرب الموارد) (المنجد). خویشاوندی . نزدیکی . پیوستگی .
-
نسابة
لغتنامه دهخدا
نسابة. [ ن َس ْ سا ب َ ](ع ص ، اِ) نَسّاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مرد نیک دانا به انساب . (از منتهی الارب ). نسب شناس و ماهر در معرفت انساب . (از سمعانی ). تاء آخر آن علامت مبالغه است در مدح مانند علامة. (منتهی الارب ). مرد نسب...
-
علی نسابة
لغتنامه دهخدا
علی نسابة. [ ع َ ی ِ ن َس ْ سا ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن محمدبن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی . مشهور به نسابة و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی نیلی شود.
-
حسن شریف نسابه
لغتنامه دهخدا
حسن شریف نسابه . [ ح َ س َ ن ِ ش َ ف ِ ن َس ْ سا ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ایوب . ملقب به بدرالدین و مکنی به ابومحمد حسینی شافعی مقری نسب دان . درگذشته ٔ 866هَ . ق . او راست : «الجوهر المکنون ». احوالش در هدیةالعارفین (ج 1 ص 286) بنقل از ضوءاللامع نقل ...
-
جستوجو در متن
-
نسابات
لغتنامه دهخدا
نسابات . [ ن َس ْسا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نَسّابة. رجوع به نَسّابة شود.
-
نسابت
لغتنامه دهخدا
نسابت . [ ن َ ب َ ] (ع اِمص ) نسابة. خویشاوندی . پیوند : نسب افریدون بدین نسابت کی یاد کرده آمد بیشترین نسابة و اصحاب تواریخ درنیافته اند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 11). رجوع به نسابة شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) کنیت ابوالیقظان نسّابه . رجوع به ابوالیقظان ... شود.
-
قامشةبن وائلة
لغتنامه دهخدا
قامشةبن وائلة. [ م ِ ش َ ت ُ ن ُ ءِ ل َ] (اِخ ) جدّ است مر جحذب نسابه را. (منتهی الارب ).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن احمد قلقشندی مصری شافعی . نسابه ٔ قرن هشتم هجری . رجوع به علی قلقشندی شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن قاسم بصری نسابه . رجوع به ابوالحسن محمد شود.