کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزله وبایی نای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزله وبایی نای
دیکشنری فارسی به عربی
انفلونزا
-
واژههای مشابه
-
نزلة
لغتنامه دهخدا
نزلة. [ ن َ زِل َ ] (ع ص ) ارض نزلة؛ زمینی سخت . (مهذب الاسماء). زمین سخت و صاف که به اندک باران سیل از وی روان شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، نَزِلات .
-
نزلة
لغتنامه دهخدا
نزلة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) زکام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (صراح ). چیزی است شبیه به زکام . (از اقرب الموارد). رجوع به نزله شود. || یک بار فرودآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). یک دفعه نزول . (ناظم الاطباء). المرة الواحدة...
-
نزلة
لغتنامه دهخدا
نزلة. [ ن ِ ل َ ] (ع اِ) نوع و هیأت فرودآمدن . (ناظم الاطباء).
-
نَزْلَةً
فرهنگ واژگان قرآن
يک دفعه نزول - يک بار پايين آمدن - نزولي خاص(وزن فعلة وزن مخصوص افاده نوع است و نزلة يعني نوع خاصي نزول ويا به معني يک بار انجام کاري است که در آن صورت به معني يک نزول مي شود)
-
نَزَّلَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را نازل کرد - آن را فرو فرستاد
-
نِزلَه
لهجه و گویش بختیاری
nezla نزله، زکام، سرماخوردگى.
-
نزله بستن
لغتنامه دهخدا
نزله بستن . [ ن َ ل َ/ ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) با دعا و بعض اعمال و اورادنزله را شفا بخشیدن یا از تکرار آن پیش گیری کردن .
-
نزله بند
لغتنامه دهخدا
نزله بند. [ ن َ ل َ / ل ِ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه نزله بندی کند.
-
نزله بندی
لغتنامه دهخدا
نزله بندی . [ ن َ ل َ / ل ِ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل دعانویسان برای دفع یا رفع زکام و نزله . بادبندی .
-
اسهال نزله ای
لغتنامه دهخدا
اسهال نزله ای . [ اِ ل ِ ن َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسهالی ناشی از نزله .
-
جستوجو در متن
-
grippe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گریپ، زکام همه جا گیر، نزله وبایی نای، انفلوانزا
-
grip
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرفتن، گریپ، چنگ، نهر کوچک، چنگ زنی، نزله وبایی نای، ادراک و دریافت، انفلوانزا، نهر کندن، چسبیدن به، محکم گرفتن، نیروی گرفتن