نزلة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) زکام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (صراح ). چیزی است شبیه به زکام . (از اقرب الموارد). رجوع به نزله شود. || یک بار فرودآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). یک دفعه نزول . (ناظم الاطباء). المرة الواحدة من النزول . (اقرب الموارد). || مرة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بار. دفعه . قوله تعالی : لقد رآه نزلةً اخری ̍. (قرآن 13/53)؛ أی مرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) ارض نزلة؛ زمین نیکوزراعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین نیکوزراعت شده . (ناظم الاطباء). زمین پاکیزه زراعت . زاکیةالزرع . (اقرب الموارد). || (مص ) زکام شدن . (از اقرب الموارد). به زکام مبتلا شدن . (از المنجد). || بالیدن و پاکیزه شدن و نمو کردن زراعت . (از اقرب الموارد). نَزَل . || سخت شدن زمین چنانکه آب بر وی نه ایستد. (تاج المصادر بیهقی ). نَزَل .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.