کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خون امدن از
دیکشنری فارسی به عربی
نزف
-
خون جاری شدن از
دیکشنری فارسی به عربی
نزف
-
خون گرفتن از
دیکشنری فارسی به عربی
نزف
-
خون ریختن
دیکشنری فارسی به عربی
نزف
-
اخاذی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ابتز , نزف
-
خون بند
لغتنامه دهخدا
خون بند. [ خوم ْ ب َ ] (نف مرکب ) هر چیزی که خون را بند کند و سد نزف الدم نماید. (ناظم الاطباء).
-
نزو
لغتنامه دهخدا
نزو. [ ن َزْوْ ] (ع مص ) نزف . رفتن خون کسی . (ازالمنجد) (از اقرب الموارد). نُزی َ الرجل نزواً؛ نُزِف َ. قال فی النهایة: «یقال : اصابه جرح فنزی منه فمات »، و آن هنگامی است که زخمی بر کسی رسد و خونش روان شود و بازنایستد. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
نزفة
لغتنامه دهخدا
نزفة. [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) کمی از آب و مانند آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). اندکی از آب و شراب و جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب اندک . (مهذب الاسماء). ج ، نُزَف .
-
نارکتین
لغتنامه دهخدا
نارکتین . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از آلکالوئیدهای تریاک است . تریاک در حدود 6 درصد نارکتین دارداین آلکالوئید در آب نامحلول است و در الکل حل می شود. سمیت آن از تمام آلکالوئیدهای تریاک کمتر است و اثر آرام کننده ٔ درد و خواب آور ندارد ولی در انواع نز...
-
قلانش
لغتنامه دهخدا
قلانش . [ ق َ لان ْ ن ُ ] (اِ) نباتی است مسمی به خوخ المروج جهت مشابهت به آن در رنگ و برگ و شاخه ها مگر آنکه برگ این از آن کوتاه تر و اندک عریض تر و گرههای قصب این نزدیک به هم و منبسط بر روی زمین به خلاف آن ، و اهل مصر به جای چوب در استسقای آب استعما...
-
نزیف
لغتنامه دهخدا
نزیف . [ ن َ ] (ع ص ) تب زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محموم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || سخت تشنه که رگها و زبانش خشک گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که از بسیاری تشنگی زبان و رگهای بدن وی خشک شده باشد. (ناظم ا...
-
پورپورا
فرهنگ فارسی معین
(پُ پُ) (اِ.) عارضه ای که در دنبال بعضی از امراض عفونی (از قبیل حصبه و بت های بثوری و غیره ) در مریض موجب خونریزی زیر جلدی شود. علامت این خونریزی دانه ها و لکه های قرمز رنگی است که با فشار انگشت محو نمی شود و پس از چند روز محل این لکه ها تیره و کبود ...
-
لهوقوعراقیس
لغتنامه دهخدا
لهوقوعراقیس . [ ] (معرب ، اِ) شجر مصری است که گازران استعمال میکنند و در آب زود نرم میشود و سرد و خشک و مجفف بی لدغ و قابض و مانع سیلان مواد و جهت جراحات تازه و کهنه و نزف الدم و اسهال و درد مثانه و نفث الدم نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
حجرالبرام
لغتنامه دهخدا
حجرالبرام . [ ح َ ج َ رُل ْ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) برام جمع برمة یعنی دیگ سنگی است . ابن البیطار در مفردات گوید، اذا سحق و استن به کان نافعاً للاسنان مبیضاً لها. حکیم مؤمن گوید: حجرالبرام سنگی است سیاه که از او دیگ و ظروف میسازند و در خراسان بسیار است ....
-
ظفرالقط
لغتنامه دهخدا
ظفرالقط. [ ظُ رُل ْ ق ِطط ] (ع اِ مرکب ) قلومانن . نباتی است ساقش مربع مثل ساق باقلی و برگش مثل برگ بارتنگ و در ساق او غلافهای سرکج و آمیخته با گلهائی شبیه به گل سوسن کبود برّی است . در دوم سرد و خشک و باقبض و قاطع رعاف وخون زخمهای تازه و نزف الدم اع...