کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نزف
/nazf/
معنی
۱. کشیدن آب چاه تا خشک شود.
۲. (پزشکی) گرفتن خون از بدن بهوسیلۀ فصد یا حجامت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزف
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - کشیدن آب از چاه . 2 - خون گرفتن با فصد و حجامت .
-
نزف
لغتنامه دهخدا
نزف . [ ن َ ] (ع مص ) برکشیدن همه ٔ آب چاه را . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). همه ٔ آب از چاه کشیدن . (غیاث اللغات ). خالی کردن آب چاه . (فرهنگ نظام ). نَزْح . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). || خشک گردیدن...
-
نزف
لغتنامه دهخدا
نزف . [ ن َ زَ ] (ع مص ) ایستادن اشک . (آنندراج ). تمام شدن اشک چشم . (از اقرب الموارد). منقطع شدن و پایان گرفتن اشک . (از المنجد).
-
نزف
لغتنامه دهخدا
نزف . [ ن َ زِ ] (ع ص ) ضعیف شده از کمی خون . (ناظم الاطباء). نزیف . رجوع به نزیف و نَزْف شود.
-
نزف
لغتنامه دهخدا
نزف . [ ن ُ ] (ع اِمص ) برکشیدگی آب چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). استخراج همگی آب چاه . (از اقرب الموارد). اسم است از نَزْف . (از معجم متن اللغة). رجوع به نَزْف شود. || ضعفی که بر اثر روان شدن خون بسیار عارض شود. (از ذیل اقرب الموارد از تاج العروس...
-
نزف
لغتنامه دهخدا
نزف . [ ن ُزْ زَ ] (ع ص ، اِ) عروق نُزَّف ؛ رگهائی که خون از آنها روان نگردد. (ناظم الاطباء). غیرسائله . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). مفرد آن نازف است . (از اقرب الموارد). رجوع به نازف شود.
-
نزف
لغتنامه دهخدا
نزف .[ ن ُ زَ ] (ع اِ) ج ِ نُزْفة. رجوع به نُزْفة شود.
-
نزف
دیکشنری عربی به فارسی
خون امدن از , خون جاري شدن از , خون گرفتن از , خون ريختن , اخاذي کردن
-
نزف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nazf ۱. کشیدن آب چاه تا خشک شود.۲. (پزشکی) گرفتن خون از بدن بهوسیلۀ فصد یا حجامت.
-
واژههای مشابه
-
نزف الدم
لغتنامه دهخدا
نزف الدم . [ ن َ فُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) روانی خون از بدن . (ناظم الاطباء). خون فشان . بیرون جستن خون و بردویدن آن به بیرون تن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به خون فشان و نیز رجوع به نزف شود.
-
نزف النساء
لغتنامه دهخدا
نزف النساء. [ ن َ فُن ْ ن ِ ] (ع اِ مرکب ) نزف الاحمر. (یادداشت مؤلف ). قاعدگی . خون روی ماهانه ٔ زنان .
-
نزف الدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (طب قدیم) nazfoddam خونریزی از بینی یا رگ که باعث سستی و ضعف بدن شود.
-
واژههای همآوا
-
نضف
لغتنامه دهخدا
نضف . [ ن َ ] (ع مص ) خدمت کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || تیز دادن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). ضرطه زدن . (از ناظم الاطباء). گوزیدن خر. (از ا...