کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نریان
معنی
(نَ) (اِ.) اسب نر. مق مادیان .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
stallion
-
جستوجوی دقیق
-
نریان
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) اسب نر. مق مادیان .
-
نریان
لغتنامه دهخدا
نریان . [ ] (اِخ ) شهرکی است به خراسان از گوزگانان اندر میان جهوذان و پاریاب ، و حد او دو فرسنگ است . (از حدود العالم ). نام قریه ای میان فاریاب و بلخ . (یادداشت مؤلف ).
-
نریان
لغتنامه دهخدا
نریان . [ ن َ ] (اِ) اسب نر و هر ستوری . (ناظم الاطباء). اسب نر. حصان . مقابل مادیان . (یادداشت مؤلف ).- امثال :لگد مادیان به نریان درد نکند .
-
نریان
دیکشنری فارسی به عربی
حصان
-
جستوجو در متن
-
stallions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسبها، اسب نر، نریان، فحل
-
stallion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاهزاده، اسب نر، نریان، فحل
-
حصان
لغتنامه دهخدا
حصان . [ ح ِ ] (ع اِ) اسب نر و نجیب که تخم آن عزیز دارند. (منتهی الارب ). اسب نر. نریان . کریم . اسب نر و نیکو که نسل آن نگاهداشته شود. (غیاث ). آیغر. گشن . گشن اسب . ج ، حصن .
-
متقمم
لغتنامه دهخدا
متقمم . [م ُ ت َ ق َم ْ م ِ ] (ع ص ) اسب که بر مادیان برآید. (آنندراج ). نریان سخت گیرنده بر مادیان تا برجهد بر آن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تقمم شود.
-
حصان
دیکشنری عربی به فارسی
اسب , سواره نظام , اسبي , وابسته به اسب , قوه اسب , اسب دار کردن , سوار اسب کردن , اسب دادن به , بالا بردن , برپشت سوار کردن , شلا ق زدن , بدوش کشيدن , غيرمنصفانه , نريان , اسب نر , معشوقه , فاحشه
-
کمش
لغتنامه دهخدا
کمش . [ ک َ ] (ع ص ) مرد تیزرو و سبک و کافی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد سریع. (از اقرب الموارد). || اسب خردنره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب نریان خردنره . (ناظم الاطباء). || زن خردپستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مادیان خ...
-
کوم
لغتنامه دهخدا
کوم . [ ک َ ] (ع مص ) کومة. گاییدن زن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ): کام الرجل امرأته کوماً و کومة؛ گایید آن مرد زن خود را. || برجستن نریان برمادیان . (ناظم الاطباء). برجستن اسب نر بر مادیان . (منتهی الارب ). گشنی کردن اسب . (تاج المصادر بیهقی ).
-
حجر
لغتنامه دهخدا
حجر. [ ح ِ ] (ع اِ) کناره . کنف .منعه . کنار مردم . (منتهی الارب ). بر. و آن از زیر بغل تا کشح باشد و مجازاً حمایت : لشکری که در حجر مجاهدت نما یافته بود... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 354). این بزرگ در حجر تربیت پدر نشو و نمایافته . (ترجمه ٔ تاری...
-
نزق
لغتنامه دهخدا
نزق . [ ن َ ] (ع مص ) برسکیزیدن اسپ بر ماده ، یا پیش درآمدن از سبکی و چستی و برجستن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برسکیزیدن نریان بر مادیان ، یا به چستی و چالاکی پیش درآمدن و برجستن . (از ناظم الاطباء). نزوق . (منتهی الارب ). سبق گرفتن ستور بر دیگر...
-
لگد
لغتنامه دهخدا
لگد. [ ل َ گ َ ] (اِ) لج . زخم با کف پای (برخلاف تیپاو اردنگ که با نوک پا باشد). زخم با پای از ستور یا آدمی . اسکیز. اسکیزه . آلیز. جفته . جفتک : تا صعوه به منقارنگیرد دل سیمرغ تا پشه نکوبد به لگد خرد، سر پیل . منجیک .زیر لگد به جمله همی خستشان بزورچ...