کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نذل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نذل
معنی
ادم رذل , شخص پست , ادم حقه باز , پست فطرت , ناکس , ادم پست , تبه کار , شرير , بدذات , پست
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نذل
لغتنامه دهخدا
نذل . [ ن َ ] (ع ص ) فرومایه . ناکس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خسیس از مردم . (از اقرب الموارد). خوار. حقیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوار در جمیع احوالش . (از اقرب الموارد). خسیس . محتقر. (المنجد). || ساقط در دین یا...
-
نذل
دیکشنری عربی به فارسی
ادم رذل , شخص پست , ادم حقه باز , پست فطرت , ناکس , ادم پست , تبه کار , شرير , بدذات , پست
-
واژههای مشابه
-
نَّذِلَّ
فرهنگ واژگان قرآن
که خوار و ذلیل شویم
-
واژههای همآوا
-
نضل
لغتنامه دهخدا
نضل . [ ن َ ] (ع مص ) چیره شدن بر کسی در تیراندازی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). کسی راغلبه کردن به تیر انداختن . (تاج المصادر بیهقی ). پیشی گرفتن و غالب شدن بر کسی در نضال و تیراندازی . (از اقرب الموارد). || نَضَل . (...
-
نضل
لغتنامه دهخدا
نضل . [ ن َ ض َ ] (ع مص ) لاغر و نزار گردیدن ستور و بی تاب و مانده شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). لاغر و رنجور و مانده شدن شتر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). لاغر و دردگین شدن شتر و آدمی . (از متن اللغة). || سخت رنجور و مانده ...
-
نزل
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - غذایی که برای مهمان بیاورند. 2 - بخشش ، احسان .
-
نزل
لغتنامه دهخدا
نزل . [ ن َ ] (ع ص ) مکان نزل ؛واسع بعید. (از ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ).
-
نزل
لغتنامه دهخدا
نزل . [ ن َ زَ ] (ع اِ) باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). ج ، انزال .- سحاب نُزْل و ذونَزَل ؛ کثیرالمطر. (اقرب الموارد).|| پاکیزگی و بالیدگی زراعت و خوبی آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پا...
-
نزل
لغتنامه دهخدا
نزل . [ ن َ زِ ] (ع ص ) جائی که اکثر در آنجا فرودآیند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خط نزل ؛ خط مجتمع و فراهم آمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مکان نزل ؛ جای درش...
-
نزل
لغتنامه دهخدا
نزل . [ ن ِ ] (ع ص ) فراهم آمده . مجتمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).ج ، نزول . || (اِ) در تداول عوام عرب ، آنچه بر اثر زکام و سرفه و تب عارض شود. (از المنجد).
-
نزل
لغتنامه دهخدا
نزل . [ ن ُ ] (ع اِ) ضیافت و مهمانی که در پیش مهمان گذارند. (غیاث اللغات ). آنچه پیش آینده و مهمان نهند چون فرودآید. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98). آنچه پیش مهمان فرودآینده نهند از طعام و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه پیش آینده نهند. (مه...
-
نزل
لغتنامه دهخدا
نزل . [ ن ُ زُ ] (ع اِ) آنچه پیش مهمان فرودآینده نهند از طعام و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوراکی که برای مهمان آماده کرده شده . (از فرهنگ نظام ). آنچه آماده شده است تا پیش مهمان نهند. (از اقرب الموارد). نُزْل . (المنجد). ج ، ا...
-
نزل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَنزال] [قدیمی] nozl ۱. بخشش؛ احسان.۲. برکت.۳. آنچه برای مهمان تهیه کنند؛ خوردنی و طعامی که پیش مهمان بگذارند.