کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ندیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ندیدن
لغتنامه دهخدا
ندیدن . [ ن َ دی دَ ] (مص منفی )نادیدن . مقابل دیدن . رجوع به دیدن شود : یک دیدن از برای ندیدن بود ضرورهرچند روی مردم دنیا ندیدنی است .صائب .
-
واژههای مشابه
-
پیدا ندیدن
لغتنامه دهخدا
پیدا ندیدن . [ پ َ / پ ِ ن َ دی دَ ] (مص مرکب ) آشکار ندیدن : چنین است رسم سرای کُهن سرش هیچ پیدا نبینی ز بن .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
آخ نگفتن
لهجه و گویش تهرانی
تغییر نکردن،آسیبی ندیدن
-
ناپروردگی
لغتنامه دهخدا
ناپروردگی . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) پرورش ندیدن . تربیت نشدن . تربیت ندیدن : از ناپروردگی و بی ممارستی شراستی و زعارتی در طبع داشت . (جهانگشای جوینی ).
-
نانمشیدن
لغتنامه دهخدا
نانمشیدن . [ ن َ دَ ] (مص ) از جهان کامی ندیدن و مرادی حاصل نکردن . (برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به نانمش شود.
-
جهر
لغتنامه دهخدا
جهر. [ ج َ هََ ] (ع مص )خیره گردیدن چشم از آفتاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ندیدن چشم در نور خورشید. (از اقرب الموارد). روزکور شدن . (آنندراج ). کم دید شدن و ندیدن در روز. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
ندیده انگاشتن
لغتنامه دهخدا
ندیده انگاشتن . [ ن َ دی دَ/ دِ اِ ت َ ] (مص مرکب ) غمض عین . ندیده گرفتن . به روی خود نیاوردن . تجاهل کردن . خود را به ندیدن زدن .
-
عشاوة
لغتنامه دهخدا
عشاوة. [ ع َ وَ ] (ع اِمص ) شبکوری ، یا نابینائی . (منتهی الارب ). ضعف چشم در شب و روز، و گویند دیدن در روز و ندیدن در شب . (از اقرب الموارد). شبکوری ، و ضعف بینایی خواه در روز باشد و یا در شب ، و یا نابینائی . (ناظم الاطباء).
-
گلاب چشم
لغتنامه دهخدا
گلاب چشم . [ گ ُ ب ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 42) : هرچند از آفتاب بود تلخی گلاب شد تلخ از ندیدن رویت گلاب چشم .صائب (از آنندراج ).
-
ندید
لغتنامه دهخدا
ندید. [ ن َ ] (ن مف مرکب ) نادیده . ندیده .نوکیسه . تازه به عرصه رسیده . رجوع به ندیده و نیز رجوع به ندیدبدید شود. || (مص مرخم منفی ، اِمص ) ندیدن . مقابل دید به معنی دیدن . || انکار. عدم قبول . عدم رغبت . بی عنایتی . (یادداشت مؤلف ).- چشم ندیدش به ...
-
ندیدنی
لغتنامه دهخدا
ندیدنی . [ ن َ دی دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل رؤیت . که نتوان دیدش . که به چشم نیاید. نامرئی .لایری . ناپدید. || که درخور دیدن نیست . که لایق دیدن و تماشا نیست . که تعریف و تماشائی ندارد. که دیدنش باب طبع و پسند خاطر و مورد رغبت نیست . مقابل دیدنی به مع...
-
عشا
لغتنامه دهخدا
عشا. [ ع َ ] (ع اِ) شب کوری ، و یا عام است . (منتهی الارب ). شب کوری . (غیاث اللغات ). سوء بصر در شب و در روز، و گویند دیدن در روز و ندیدن در شب ، و یا کوری و نابینایی . (از اقرب الموارد). از عیوب اسب است در آفرینش ، و آن این است که در شب نبیند و در ...
-
شیرک شدن
لغتنامه دهخدا
شیرک شدن . [ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) دلیر گشتن و باجرأت شدن . (ناظم الاطباء). دلیر و چیره شدن . (آنندراج ) (غیاث ). جری گردیدن . جری گشتن . به واسطه ٔ ندیدن مقاومتی بر قوت و نیروی خود فریفته و بالان شدن . بغلط خود را قوی شمردن . نظی...