ندیدنی . [ ن َ دی دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل رؤیت . که نتوان دیدش . که به چشم نیاید. نامرئی .لایری . ناپدید. || که درخور دیدن نیست . که لایق دیدن و تماشا نیست . که تعریف و تماشائی ندارد. که دیدنش باب طبع و پسند خاطر و مورد رغبت نیست . مقابل دیدنی به معنی تماشائی و جالب و زیبا :
یک دیدن از برای ندیدن بودضرور
هرچند روی مردم دنیا ندیدنی است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.