کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نحاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تندیس گر
دیکشنری فارسی به عربی
نحاة
-
لاسکاریس
لغتنامه دهخدا
لاسکاریس . (اِخ ) کنستانتن . نام یکی از نحاة یونانی . مولد قسطنطنیه به سال 1434 و وفات در رمسین به سال 1501 م .
-
ناح
لغتنامه دهخدا
ناح . [ حِن ْ ] (ع ص ) ناحی . نحوی . رجل ناح ؛ مرد نحوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسی که نحو میداند. ج ، نُحاة. رجوع به نحو شود.
-
ناحی
لغتنامه دهخدا
ناحی . (ع ص ) خمیده . مایل شده . (ناظم الاطباء). || قصدکننده و گرداننده . (شمس اللغات ). || ناح . نحوی . عالم به علم نحو. ج ، نُحاة.
-
مطاوعة
لغتنامه دهخدا
مطاوعة. [ م ُ وَ ع َ ] (ع مص ) فرمانبرداری کردن و سازواری نمودن با دیگری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کسی را فرمان بردن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مطاوعت شود. || نزد نحاة، آمدن فعلی پس فعلی جهت دلالت بر پذیرفتن مفعول که فاعل ...
-
ابومعاویة
لغتنامه دهخدا
ابومعاویة. [ اَ م ُ ی َ ](اِخ ) شیبان بن عبدالرحمن تمیمی مولی بنی تمیم نحوی .از اکابر قراء و محدثین و نحاة. ابتداء بکوفه میزیست پس به بغداد شد و از حسن بصری حدیث فرا گرفت و ابن ابی کثیر از وی روایت کند و نیز از شیبان الحافظ الثقة عبدالرحمن بن مهدی و ...
-
اشذاذ
لغتنامه دهخدا
اشذاذ. [ اِ ] (ع مص ) سخن نادر گفتن . (منتهی الارب ). اَشَذَّ الرجل ؛ جاءبقول شاذّ نادّ. (اقرب الموارد). اَشَذَّ الشی َٔ؛ یکسر کرد آنرا و بنهایت رسانید آنرا. (منتهی الارب ). اَشَذَّ الشی َٔ؛ نحّاه و اقصاه . (اقرب الموارد). || تنها و نادر کردن کسی را....
-
تنحی
لغتنامه دهخدا
تنحی . [ ت َ ن َح ْ حی ] (ع مص ) (از «ن ح و») تکیه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (ع مص ) از «ن ح ی ») دور شدن . (زوزنی ). با یک سوی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). زایل شدن و دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا...
-
تنکیب
لغتنامه دهخدا
تنکیب . [ ت َ ] (ع مص )به یک سو شدن . (زوزنی ). برگشتن و یکسو شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || یکسو گردانیدن ، لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دور گردانیدن چیزی .(از اقرب الموارد). || ب...
-
ابوالمظفر
لغتنامه دهخدا
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن اللیث الازدی اللغوی الکاتب . یاقوت در معجم الادباء آرد: چیزی از احوال او نمیدانم جزآنچه که سلفی گفته است وی از ابوالقاسم محمدبن الفتح الهمدانی و او از ابوالمظفر ابراهیم بن احمدبن اللیث ال...
-
تقبیح
لغتنامه دهخدا
تقبیح . [ ت َ ] (ع مص ) آشکار کردن و بیان نمودن زشتی کار کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زشت کردن . (دهار). قباحت و زشتی کار. (ناظم الاطباء) : گرد تقبیح ملت و نفی حجت مخالفان میگشتند. (کلیله و دمنه ). گفت اگر قربتی ی...
-
ازاحة
لغتنامه دهخدا
ازاحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) اِزاحَت . دور گردانیدن . (زوزنی ). دور گردانیدن از جای . (منتهی الارب ). دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اِزاخَة: ازاح الشی ٔ؛ ازاغه من موضعه و نحاه . (تاج العروس ). || زایل کردن . از میان برداشتن . (اقرب الموارد) : امیر اب...
-
اغناء
لغتنامه دهخدا
اغناء. [ اِ ] (ع مص ) بی نیاز کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانگر کردن کسی را وبی نیاز گردانیدن . توانگر گردانیدن . (المصادر زوزنی ). نائب بسنده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفایت کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی...
-
شنقیطی
لغتنامه دهخدا
شنقیطی . [ ش ِ ] (اِخ ) محمدبن محمودبن احمدبن محمدبن التلامید الترکزی الشنقیطی . از مشاهیر ادباء و لغویین و علمای انساب بود ولی در نحو ضعیف بوده است . پس از تحصیلات اولیه در بلاد خود به مشرق سفر نمود و در شهرهای مکه و مدینه و مصر در هر کدام مدتی اقام...
-
ابن لرة
لغتنامه دهخدا
ابن لرة. [اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) بنداربن عبدالحمید الکرجی الاصفهانی اللغوی ، معروف به ابن لره . صاحب بغیه گوید از قول یاقوت ، ابن لره در علم لغت و روایت شعر پیشوا بود و در کرج توطن جست ، پس به عراق رفت و قدر فضل او در آنجا بشناختند، وی تلمیذ قاسم بن سلاّ ...