کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نجیح
/najih/
معنی
۱. درست؛ صحیح.
۲. پیروز؛ شکیبا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجیح
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) صواب ، درست .
-
نجیح
لغتنامه دهخدا
نجیح . [ ن َ ] (ع ص ) رای درست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صواب . (مهذب الاسما). صواب . رای صواب . (از اقرب الموارد) : ملوک را از معرفت شروط ریاست و شناختن لوازم سیاست و فیض فضل و بسط عدل و فکرت صحیح و رای نجیح ... چاره ای نبود. (سندبادنامه ص 44...
-
نجیح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] najih ۱. درست؛ صحیح.۲. پیروز؛ شکیبا.
-
واژههای مشابه
-
حصن نجیح
لغتنامه دهخدا
حصن نجیح . [ ح ِ ن ِ ن َ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 2 ص 330).
-
جستوجو در متن
-
ابومعشر
لغتنامه دهخدا
ابومعشر. [ اَ م َ ش َ ] (اِخ ) سندی نجیح . از محمدبن کعب روایت کند. ورجوع به ابوجعفر یحیی السندی و ابومعشر نجیح شود.
-
ابومعشر
لغتنامه دهخدا
ابومعشر. [ اَ م َ ش َ ] (اِخ ) نجیح . مولی ام موسی . رجوع به ابومعشر نجیح بن عبدالرحمن شود.
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نجیح . محدث است .
-
ابویسار
لغتنامه دهخدا
ابویسار. [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی نجیح . تابعی است .
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) احمدبن نجیح بن ابی حنیفه . رجوع به احمد... شود.
-
ابوالمغلس
لغتنامه دهخدا
ابوالمغلس . [ اَ بُل ْ م ُ غ َل ْ ل ِ ] (اِخ ) میمون . محدث است و ابن ابی نجیح از او روایت کند.
-
روح
لغتنامه دهخدا
روح . (اِخ ) ابن قاسم عنبری بصری . محدث است و از ابن ابی نجیح روایت دارد. (از تاج العروس ).
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) لقب ابوالحسن میمون بن نجیح از رواة است و از حسن بن ابی الحسن روایت میکند. (سمعانی ).
-
ابوقطبه
لغتنامه دهخدا
ابوقطبه . [ اَ ق ُ ب َ ] (اِخ )سویدبن نجیح . محدث است و از یزید فقیر روایت کند.