کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجدت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نجدت
/najdat/
معنی
۱. دلیر بودن؛ دلیری؛ قوت و شدت؛ مردانگی.
۲. یاری؛ کمک.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سختی، شدت، قوت
۲. دلاوری، دلیری، شجاعت، مردانگی
۳. پیکار، جنگ، رزم، کارزار
۴. بیم، ترس
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجدت
واژگان مترادف و متضاد
۱. سختی، شدت، قوت ۲. دلاوری، دلیری، شجاعت، مردانگی ۳. پیکار، جنگ، رزم، کارزار ۴. بیم، ترس
-
نجدت
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) [ ع . نجدة ] (اِمص .) دلیری ، شجاعت .
-
نجدت
لغتنامه دهخدا
نجدت . [ ن َ دَ ] (ع اِمص ) شجاعت . دلیری . مردانگی . (ناظم الاطباء). دلاوری . نوع دوم از یازده نوع تحت جنس شجاعت ، و آن عبارت است از آنکه نفس واثق بود به ثبات خود تا در حال نزع ، خوف و فزع بر او متطرق نگردد و حرکات نامنظم ازاو صادر نشود. (نفایس الفن...
-
نجدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نجدة] ‹نجده› [قدیمی] najdat ۱. دلیر بودن؛ دلیری؛ قوت و شدت؛ مردانگی.۲. یاری؛ کمک.
-
واژههای همآوا
-
نجدة
لغتنامه دهخدا
نجدة. [ ن َ دَ ] (اِخ ) ابن عامر حروری حنفی . رئیس طایفه ٔ حروریه و از خوارج و مؤسس فرقه ٔ نجدات یا نجدیه است . وی به سال 36 هجری تولد یافت و به سال 66 هَ .ق . در یمامه خروج کرد، سپس به بحرین آمد و سرانجام در جوانی به سال 68 هَ .ق . کشته شد. (از الا...
-
نجدة
لغتنامه دهخدا
نجدة.[ ن َ دَ ] (ع اِ) یکی نجد. (المنجد). رجوع به نجد شود. || (اِمص ) دلیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (دهار). مردانگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شجاعت . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (المنجد). || قوّت ...
-
جستوجو در متن
-
مردانگی
واژگان مترادف و متضاد
جرات، جربزه، جوانمردی، دلیری، رادی، رشادت، شجاعت، غیرت، شهامت، فتوت، مروت، نجدت، مردی
-
ذوالقدم
لغتنامه دهخدا
ذوالقدم . [ ذُل ْ ق َ دَ ] (ع ص مرکب ) خداوند نجدت . مُقدم . مِقدام .
-
شدت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تشدد، تندی، حدت، درشتی، سختی، سورت، صلابت، ضراء، عذاب، قوت، نجدت، نکراء ۲. بسیاری، فراوانی، کثرت ≠ لطف
-
تفنود
لغتنامه دهخدا
تفنود. [ ت َ ] (اِ) نجدت باشد و آن استواری نفس است در مقام خوف به حیثیتی که جزع و فزع بر او غالب نشود. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
نجید
لغتنامه دهخدا
نجید. [ ن َ ] (ع اِ) شیربیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شیر را گویند به سبب شجاعت و جرأتش . (از اقرب الموارد). || (ص ) دلیر درگذرنده در امور معضل . (منتهی الارب ). شجاعی که در کارهائی داخل شود که دیگران عاجزند. (از اقرب الموارد). || وقاد. شجاع...
-
دلاوری
لغتنامه دهخدا
دلاوری . [ دِ وَ ] (حامص مرکب ) دل آوری . حالت و چگونگی دلاور. شجاعت . دلیری . جنگجویی . بهادری . نیرومندی . (از ناظم الاطباء). بَسالت .بطالت . بطولت . ذَمارت . ذمارة. سَکسَکة. (منتهی الارب ). شدة. (دهار). نجدت . (از منتهی الارب ) : در خواب جنگ بینی ...
-
نجده
لغتنامه دهخدا
نجده . [ ن َ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) دلیری . (جهانگیری ) (غیاث اللغات ). مردانگی . (جهانگیری ). شجاعت . (غیاث اللغات ). نجدة. || قوت . سختی . (جهانگیری ). رجوع به نجدت و نجدة شود. || سرود. (غیاث اللغات ) : نجده ای ساز از شکسته دلان اینچنین نجده ...