کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نبض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی] (زیستشناسی) nabz ۱. جنبش رگ در انسان و حیوان.۲. حرکت قلب؛ ضربان قلب.۳. اثر خارجی کار سرخرگها که فقط در جایی از بدن احساس میشود که سرخرگ در زیر پوست و روی استخوان قرارگرفته باشد، مانند مچ دست و گیجگاه.
-
نُبِذَ
فرهنگ واژگان قرآن
دور انداخته شد - انداخته شد(کلمه نبذ به معناي دور انداختن چيزي است)
-
نَبَذَ
فرهنگ واژگان قرآن
دور انداخت -پشت سر انداخت (نبذ طرح و دور انداختن چيزي است ، و اين کلمه مثلي است که در مورد ترک و بي اعتنائي استعمال ميشود ، همچنانکه در مقابل آن يعني در مورد اعتناي به امري و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العين را به عنوان مثال استعمال ميکنند)
-
جستوجو در متن
-
نقضعهد
واژگان مترادف و متضاد
پیمانشکنی، تخلف، خلفوعده، عهدشکنی، عهدگسلی، نبذ
-
نبذان
لغتنامه دهخدا
نبذان . [ ن َ ب َ ] (ع مص ) جنبیدن رگ . نبذ. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).جَستن رگ . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به نبذ شود.
-
انباذ
لغتنامه دهخدا
انباذ. [ اَم ْ ] (ع اِ) ج ِ نبذ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به نبذ شود. || عامه ٔ مردم بی علم .(منتهی الارب ). اوباش از مردم . (از اقرب الموارد).
-
دینباذ
لغتنامه دهخدا
دینباذ. [ دَیم ْ ] (اِخ ) (نبذ...) موضعی است به یمن که در آن گردکان بسیار باشد. (منتهی الارب ).
-
نَبَذْتُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن را انداختم - آن را ریختم - آن را افکندم(کلمه نبذ به معناي دور انداختن چيزي است)
-
يُنبَذَنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
حتماَ پرت می شود - حتماً انداخته می شود (نبذ به معناي پرت کردن و دور انداختن چيزي است )
-
نَبَذْنَاهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را افکنديم - آنان را ريختيم (نبذ طرح و دور انداختن چيزي است ، و اين کلمه مثلي است که در مورد ترک و بي اعتنائي استعمال ميشود ، همچنانکه در مقابل آن يعني در مورد اعتناي به امري و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العين را به عنوان مثال استعمال ميکنند)
-
نَبَذُوهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را دور انداختند -آن را پشت سر انداختند (نبذ طرح و دور انداختن چيزي است ، و اين کلمه مثلي است که در مورد ترک و بي اعتنائي استعمال ميشود ، همچنانکه در مقابل آن يعني در مورد اعتناي به امري و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العين را به عنوان مثال استعمال م...
-
نَّبَذَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را دور انداخت - آن را پشت سر انداخت (نبذ طرح و دور انداختن چيزي است ، و اين کلمه مثلي است که در مورد ترک و بي اعتنائي استعمال ميشود ، همچنانکه در مقابل آن يعني در مورد اعتناي به امري و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العين را به عنوان مثال استعمال ميکن...
-
شلتنز
لغتنامه دهخدا
شلتنز. [ ش ُ ت ِ ] (اِخ ) آلبتوس شلتنز. او راست :1- کتابی درباره ٔ آثارالعرب ، و آن مجموعه ٔ اشعار قدیمی است با ترجمه ٔ لاتین چ لیدن 1740م .2- نبذ تاریخیة عن الیمن ، و آن مجموعه ای است از تاریخهای ابوالفداء و حمزه ٔ اصفهانی و نویری و طبری و مسعودی با...
-
نبذة
لغتنامه دهخدا
نبذة. [ ن َ ذَ ] (ع اِ) ناحیة. (اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء) (معجم متن اللغة). نُبْذة. گوشه و کرانه . یقال : جلس نبذة. (از منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || چیز کم و آسان از هر چیزی . (ناظم الاطباء). کمی . قلیلی ....
-
افشردن
لغتنامه دهخدا
افشردن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص ) فشردن . چیزی را سخت بهم گرفته بزور پنجه خلاصه ٔ آن برآوردن و این را به تازی عصیر گویند. (آنندراج ). افشاردن . فشردن . پالودن . (ناظم الاطباء). فشار دادن . آب یا شیره یا روغن چیزی را بفشار گرفتن . عصاره گرفتن . افشره گرفتن...