کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نبالت
/nabālat/
معنی
۱. گرامی شدن.
۲. نجابت؛ بزرگواری.
۳. فضل و برتری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نبالت
فرهنگ فارسی معین
(نَ لَ) [ ع . نبالة ] (مص ل .) 1 - گرامی شدن . 2 - فضل و نجابت .
-
نبالت
لغتنامه دهخدا
نبالت . [ ن َ ل َ ] (ع اِمص ) ذکاوت . || آگاهی . || فضل .(ناظم الاطباء). || شرف . بزرگی . (یادداشت مؤلف ). || نجابت . (ناظم الاطباء). || استادی . (غیاث اللغات ). رجوع به نَبالة شود.
-
نبالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نبالة] [قدیمی] nabālat ۱. گرامی شدن.۲. نجابت؛ بزرگواری.۳. فضل و برتری.
-
واژههای مشابه
-
ذی نبالت
لغتنامه دهخدا
ذی نبالت . [ ن َ ل َ ] (ع ص مرکب ) صاحب ذکاء و نجابت و فضل . و در عناوین نویسند: خدمت ذی نبالت فلان ...
-
واژههای همآوا
-
نبالة
لغتنامه دهخدا
نبالة. [ ن َ ل َ ] (ع مص ) گرامی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیک شدن . (فرهنگ خطی ). || صاحب نبل و نجابت شدن . (از معجم متن اللغة). با فضل و نجابت بودن . (از المنجد). نیک و فاضل شدن . (یادداشت مؤلف ): نبل نبالةً؛ صار ذا نبل و نجابة. (معجم م...
-
نبالة
لغتنامه دهخدا
نبالة. [ ن َب ْ با ل َ ] (ع اِ) ج ِ نَبّال . رجوع به نبال شود.
-
نبالة
لغتنامه دهخدا
نبالة. [ ن ِ ل َ ] (ع مص ) تیرگری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) تیرگری . (آنندراج ) (منتهی الارب ). حرفه ٔ نبال . تیرسازی . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). شغل تیرسازی و تیرگری . (ناظم الاطباء). حرفه ٔ تیرگر. (از المنجد).
-
نبالة
لغتنامه دهخدا
نبالة. [ ن ُ ل َ ] (ع اِ) ساخت و ساز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ساخت و ساز و آمادگی . (ناظم الاطباء). عُدة. عتاد. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). یقال : اخذللامر نبالته ؛ ای عدته و عتاده . (اقرب الموارد). و یقال : اخذ للامر نبالته ؛ ای عدته ، یع...
-
جستوجو در متن
-
نجابت
لغتنامه دهخدا
نجابت . [ ن َ ب َ ] (ع اِمص ) اصالت . بزرگواری . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). پاکی نژاد و گرامی بودن آن . (ناظم الاطباء). نجیب بودن . باحسب بودن . از خانواده ٔ خوب بودن . (فرهنگ نظام ). نبالت . نیکوگوهری . پروز. نکوگهری : پیش ما عزیز باشد چون فرزند...
-
ابن حاجب النعمان
لغتنامه دهخدا
ابن حاجب النعمان . [ اِ ن ُ ج ِ بِن ْ ن ُ ] (اِخ ) ابوالحسین عبدالعزیزبن ابراهیم کاتب . او در زمان خویش درفضل و نبالت و معرفة کتابت دواوین یگانه و در ایام معزالدوله دیوان سواد با او بود و گویند کتابخانه ای نیکوتر از کتابخانه ٔ او تا آنگاه نبوده است ....
-
ذی
لغتنامه دهخدا
ذی . (ع اِ) ذو، در حال جر. جائنی رجل ذومال . رایت رجلا ذامال ، مررت برجل ذیمال . خداوند. صاحب . دارای . مالک .و در تداول فارسی : ذی حیات و ذی علاقه و ذی حق . و ذی فن و ذی فنون و ذی مکرمت و ذیجلالت و ذی رفعت و ذی نبالت ومسرت و ذی قیمت و امثال آن آرند ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن العباس بن مجاهد المقری مکنی به ابوبکر. خطیب گوید: او شیخ قرائت روزگار خویش بود و وی در ربیعالاَّخر سال 245 هَ .ق . از مادر بزاد و در شعبان سال 324 بمرد و جسد وی در جانب شرقی مقبره ٔ باب البستان بخاک سپردند. و وی از...