کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناگوارنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناگوارنده
لغتنامه دهخدا
ناگوارنده . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) وبیل . (ترجمان القرآن ). سنگین . ثقیل . وخیم . ناگوار. ناگوارا. مقابل گوارنده . رجوع به گوارنده شود.
-
جستوجو در متن
-
وخام
لغتنامه دهخدا
وخام . [ وَ ] (ع ص ) ارض وخام ؛ زمین گیاه ناگوارنده ناک . (منتهی الارب )زمینی که گیاه آن ناگوارنده باشد. (ناظم الاطباء).
-
ناگوارندگی
لغتنامه دهخدا
ناگوارندگی . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) بدهضمی . تحلیل نرفتگی غذا. || نادلچسبی . || طعامی که سلامتی بخش نباشد (؟). (ناظم الاطباء). صفت ناگوارنده . رجوع به ناگوارنده و گوارندگی شود.
-
لردگان
لغتنامه دهخدا
لردگان . [ ل َ دِ ] (اِخ ) (در عراق عجم ) شهری کوچک است و هوای بد دارد و آبش ناگوارنده ، حاصلش انگور بسیار. (نزهةالقلوب چ اروپا ص 70).
-
وخمة
لغتنامه دهخدا
وخمة. [ وَ خ ِ م َ / وَ م َ ] (ع ص ) (ارض ...) زمین که گیاهش ناسازوار و ناگوارنده باشد. || (بلدة...) شهر ناموافق باشندگان . (منتهی الارب ). ناسازگار برای سکنی ̍. (ناظم الاطباء).
-
موخمة
لغتنامه دهخدا
موخمة. [ م َ خ َ م َ ] (ع ص ) زمین وخیمة. (منتهی الارب ). ارض موخمة؛ زمینی که گیاهش ناسازوار و ناگوارنده باشد. (ناظم الاطباء). || طعامی که تخمه آرد. (آنندراج ). متخمة. (منتهی الارب ، ماده ٔ وخ م ).
-
ناگوارا
لغتنامه دهخدا
ناگوارا. [ گ ُ ] (نف مرکب ) ناگوارنده . ناگوار. عسیرالهضم . || ناخوشگوار. که خوشایند ذائقه نیست . نامطبوع . || غیرقابل تحمل . ناخوشایند. که تحمل آن گران و دشخوار است . نادلپسند. مقابل گوارا. رجوع به گوارا شود.
-
استیخام
لغتنامه دهخدا
استیخام . [ اِ ] (ع مص )گران و ناگوارد شدن طعام و جز آن . (منتهی الارب ). || ناگوارنده یافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || ناموافق آمدن جای . (تاج المصادربیهقی ). ناموافق آمدن هوای جائی با کسی . (زوزنی ).
-
وخوم
لغتنامه دهخدا
وخوم . [ وَ ] (ع ص ) مرد گران سنگ و ناموافق . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد ثقیل و گران و ناپسند. ج ، وخام ، وخامی ، اوخام . (ناظم الاطباء). || (ارض ...) زمین که گیاهش ناگوارنده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وخم و وخامة شود.
-
وخیمة
لغتنامه دهخدا
وخیمة. [ وَ م َ ] (ع ص ) (ارض ...) زمین که گیاهش ناسازوار و ناگوارنده باشد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (بلدة...) شهر ناموافق باشندگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شهری که برای سکنی ̍ ناسازوار باشد. رجوع به وخمة شود...
-
وخامة
لغتنامه دهخدا
وخامة. [ وَ م َ ] (ع مص ) وخیم بودن . (اقرب الموارد). گران شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گرانبار و ناموافق گردیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گران وناگوار شدن طعام . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناگوارنده شدن . (دهار). گران و ناگوارد ش...
-
زرکان
لغتنامه دهخدا
زرکان . [ زَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در شش فرسخی شهر شیراز که یکهزار خانه ٔ آباد و معمور دارد، وقتی کان زر داشته و زرقان معرب آن است و مرقد سیدنسیمی شاعر در آنجاست که مرید شاه فضل نعمی بوده و شهید شده رحمةاﷲ. (انجمن آرا) (آنندراج ). قصبه ای است در ز...
-
گوارنده
لغتنامه دهخدا
گوارنده . [گ ُ رَ دَ / دِ ] (نف ) خوش گوار و موافق و سلامتی بخش وسریعالهضم . (ناظم الاطباء). سایغ. (دهار) (ترجمان القرآن ). هنی ٔ. (منتهی الارب ). مهنا. هاضم : هرچه بخوردی تو گوارنده بادگشته گوارش همه بر تو گداز. بوشکور (از لغت فرس ص 168).و این ناحیت...
-
وبیل
لغتنامه دهخدا
وبیل . [ وَ ] (ع ص ، اِ) گران . || ناگوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) ناگوارنده . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) : و مخالفان از خوف بأس و سطوت او شراب وبیل چشیده . (جهانگشای جوینی ). || سخت .گویند: ضرب وبیل و عذ...