وبیل . [ وَ ] (ع ص ، اِ) گران . || ناگوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) ناگوارنده . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) : و مخالفان از خوف بأس و سطوت او شراب وبیل چشیده . (جهانگشای جوینی ). || سخت .گویند: ضرب وبیل و عذاب وبیل . (ناظم الاطباء). کار سخت و دشوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). شدید. (منتهی الارب ) : فاخذناه اخذاً وبیلاً. (قرآن 16/73). || بند هیزم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پشته ٔ هیزم . (مهذب الاسماء). || عصای سطبر. (منتهی الارب ). عصای بزرگ . (مهذب الاسماء). عصای سطبر و کلفت . (ناظم الاطباء). || شاخ نرم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کوتنگ گازر که بعد شستن بدان کوبد و جلا دهد. (منتهی الارب ). کُدین گازر. (مهذب الاسماء). کدنگ گازر. (ناظم الاطباء). || چراگاه ناگوارنده . (منتهی الارب ). || چوب کوتاه از دو چوبی که ترسایان گاه نماز بر هم زنند و چوب بلند آن ناقوس است . (المنجد) (منتهی الارب ). چوبی که بر ناقوس زنند. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.