کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناژو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناژو
/nāžu/
معنی
۱. درخت کاج.
۲. صنوبر.
۳. درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناژو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) درخت صنوبر.
-
ناژو
لغتنامه دهخدا
ناژو. (اِ) ناجو. درخت صنوبر . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). ناژ. درخت کاج . (فرهنگ نظام ) : بدخواه تو چون ناژو بیند بهراسدپندارد کان ازپی او ساخته داریست . فرخی .چو بر ناژو سرایان گشت نازوبه صحرا شد گرازان گورو آهو. عبدالمجید...
-
ناژو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ناجو، ناژ، نوج، نوژ› (زیستشناسی) [قدیمی] nāžu ۱. درخت کاج.۲. صنوبر.۳. درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است.
-
جستوجو در متن
-
ناجو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] nāju = ناژو
-
نوژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] nuž = ناژو
-
ناژ
واژگان مترادف و متضاد
صنوبر، ناژو
-
له
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) lah ناژو؛ درخت ناجو.
-
ناج
لغتنامه دهخدا
ناج . (اِ) ناژ. ناجو. (ناظم الاطباء). ناژو. رجوع به ناجو شود.
-
کاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kāj درختی خودرو با برگهای سوزنی و میوۀ مخروطیشکل؛ کاژو؛ ناژو؛ ناجو؛ نوژ؛ نشک.
-
نشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] našk ناژو؛ درخت کاج؛ صنوبر: ◻︎ آنکه نشک آفرید و سرو سهی / وآنکه بید آفرید و ناز و بهی (رودکی: ۵۴۶).
-
شاه درخت
لغتنامه دهخدا
شاه درخت . [ دِ رَ ] (اِ مرکب ) نام درخت صنوبر باشد و ناجو همان است . (برهان ) (آنندراج ). اسم درخت صنوبر است . (از فهرست مخزن الادویه ). ناژو. (برهان ).
-
ناجو
لغتنامه دهخدا
ناجو. (اِ) درخت کاج . صنوبر. (از برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (بحر الجواهر) (شمس اللغات ) (رشیدی ) (ناظم الاطباء). و آن را ناز و ناژو و نوز نیز خوانند و به تازی صنوبر نامند. (از فرهنگ جهانگیری ). آن را ناژ و ناژو و نوژ نیز گویند و نوعی ...
-
سرو سیاه
لغتنامه دهخدا
سرو سیاه . [ س َرْ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درخت ناژو و آن را به عربی صنوبر الصغار خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). کاج : نه لاله برگی و هستی برنگ لاله ٔ سرخ نه شاخ سروی و هستی بقد چو سرو سیاه .ازرقی (از آنندراج ).
-
نشک
لغتنامه دهخدا
نشک . [ ن َ ] (اِ) درخت ناژ باشد. (فرهنگ اسدی ).درخت ناژو را گویند. (جهانگیری ). درختی است که بار نیارد. (یادداشت مؤلف از فرهنگ اسدی ). درخت صنوبر وکاج . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). درخت صنوبر. (انجمن آرا) (آنندراج ). درخت ناز و نوژ باشد. (اوبهی )....