ناجو. (اِ) درخت کاج . صنوبر. (از برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (بحر الجواهر) (شمس اللغات ) (رشیدی ) (ناظم الاطباء). و آن را ناز و ناژو و نوز نیز خوانند و به تازی صنوبر نامند. (از فرهنگ جهانگیری ). آن را ناژ و ناژو و نوژ نیز گویند و نوعی از سرو است . (آنندراج ) (انجمن آرا) :
ناجوی این باغ به وجد و خروش
بوده چو سکان فلک سبزپوش .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.