کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناویدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناویدن
/nāvidan/
معنی
۱. خم شدن.
۲. مانده شدن؛ خسته شدن.
۳. رفتار از روی ناز؛ خرامیدن.
۴. به چپوراست حرکت کردن: ◻︎ چو مست هر طرفی میافتیّ و میناوی / که شب گذشت، کنون نوبت دعاست مخسب (مولوی: لغتنامه: ناویدن).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
lurch
-
جستوجوی دقیق
-
navigate
ناویدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] گشتن در جهانْوب با دنبال کردن مسیرهای اَبَرمتنی از سندی به سند دیگر در رایانههای مختلف
-
ناویدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - میان تهی کردن . 2 - خرامیدن . 3 - خمیدن ، خم شدن . 4 - چرت زدن .
-
ناویدن
لغتنامه دهخدا
ناویدن . [ دَ ] (مص ) (از: ناو + یدن ، پسوند مصدری ) لغةً: مانند «ناو» به چپ و راست متمایل شدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). تلوتلو خوردن چون شاخ درخت از نسیم . (فرهنگ خطی ). مید. مور. تمور. (از منتهی الارب ). ایستاده در یکجا به راست و چپ جنبیدن وح...
-
ناویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] nāvidan ۱. خم شدن.۲. مانده شدن؛ خسته شدن.۳. رفتار از روی ناز؛ خرامیدن.۴. به چپوراست حرکت کردن: ◻︎ چو مست هر طرفی میافتیّ و میناوی / که شب گذشت، کنون نوبت دعاست مخسب (مولوی: لغتنامه: ناویدن).
-
جستوجو در متن
-
ناوش
لغتنامه دهخدا
ناوش . [ وِ ] (اِمص ) ناویدن . نوسان . اسم مصدر از ناویدن .
-
ناو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ ناویدن) [قدیمی] nāv = ناویدن
-
هتره خوردن
واژهنامه آزاد
(خراسانی) تلوتلو خوردن، ناویدن.
-
ناوان
لغتنامه دهخدا
ناوان . (نف ، ق ) در حال ناویدن . || جنبان . نوان . ناونده .
-
ارتناح
لغتنامه دهخدا
ارتناح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ناویدن (منتهی الارب )، یعنی خرامیدن . || خم شدن .
-
ارجعنان
لغتنامه دهخدا
ارجعنان . [ اِ ج ِ ](ع مص ) ناویدن . || جنبیدن . || یکبار افتادن . (منتهی الارب ). اِرجِحنان . اِجرعنان .
-
غیفان
لغتنامه دهخدا
غیفان . [ غ َ ی َ ] (ع مص ) ناویدن درخت از چپ و راست . (منتهی الارب ). تمایل و خمیدن درخت به چپ و راست با شاخه های خود. (از اقرب الموارد).
-
اسحنطار
لغتنامه دهخدا
اسحنطار. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) دراز کشیدن . || ناویدن . || پهن گشتن . پهنا گشتن . || طویل گردیدن . || بر روی افتادن . (منتهی الارب ).
-
ناوانیدن
لغتنامه دهخدا
ناوانیدن . [ دَ ] (مص ) (از: ناو + انیدن ، پسوند مصدر متعدی ) متعدی ناویدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خم کردن . خم دادن . (آنندراج ) (برهان قاطع). خمانیدن . کج کردن . (ناظم الاطباء): تتابع؛ ناوانیدن باد سر گیاه را. (منتهی الارب ). || مانده گردان...
-
مأد
لغتنامه دهخدا
مأد. [ م َءْدْ ] (ع مص ) گوالیدن و جنبیدن نبات و ناویدن و سیراب شدن و روان گردیدن در آن . (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ناویدن شاخ نازک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) نرم و نازک از هر چیزی . (منتهی الارب )(آن...