مأد. [ م َءْدْ ] (ع مص ) گوالیدن و جنبیدن نبات و ناویدن و سیراب شدن و روان گردیدن در آن . (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ناویدن شاخ نازک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) نرم و نازک از هر چیزی . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گیاه نرم و نازک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غصن مأد؛ شاخه ٔ نرم و نازک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زهاب گرد آمده پیش از آنکه روان گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زهاب که در زمین نمودار شود پیش از آنکه روان گردد (و این کلمه شامی است ). (از اقرب الموارد). || رجل مأد؛ مرد نازپرورده . مأدة، مؤنث آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.