کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نال کس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
موییدن
لغتنامه دهخدا
موییدن . [ مو دَ ] (مص ) گریستن و به آواز بلند گریه کردن . (ناظم الاطباء). گریه کردن و گریستن باشد. (از برهان ). مویه کردن . زاریدن . گریه کردن . (یادداشت مؤلف ). بر مرده نوحه و زاری کردن . (ناظم الاطباء). نوحه کردن . (از برهان ). شیون کردن : بدو گف...
-
ماکو
لغتنامه دهخدا
ماکو. (اِ) دست افزار جولاهگان که بدان جامه بافند. (برهان ). دست افزار جولاهان که ماشوره را در آن کنند و بدان جامه بافند. (آنندراج ). آلتی است آهنی جولاهگان رابه هندی آن را نال گویند. (غیاث ). مکو. (ناظم الاطباء). مکوک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ...
-
دخ
لغتنامه دهخدا
دخ . [ دُ ] (اِ) مخفف دختر است . (جهانگیری ) (برهان ). به معنی دخت است که مخفف دختر باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : در چمن دلبری سروقدی ماهرخ چون تو ندیده ست کس هیچ پریچهره دخ . شهاب الدین عبداﷲ (از جهانگیری ). || گیاهی باشد که از میان ...
-
حسدای
لغتنامه دهخدا
حسدای . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اسحاق . یکی از مشاهیر علمای یهود اندلس در دوره ٔ ملوک امویست . وی طبیب الناصرلدین اﷲ حکم بن عبدالرحمان خلیفه ٔ اموی بود. و بواسطه ٔ قدر و اعتباری که نزد حَکَم خلیفه داشت عده ٔ بسیاری کتب عبری از بغداد جلب کرد و با آن کتب دی...
-
ناتوان
لغتنامه دهخدا
ناتوان . [ ت َ ] (ص مرکب ) علیل . بیمار. (ناظم الاطباء). مریض . رنجور. دردمند : بادا دل محبش همواره با نشاطبادا تن عدویش پیوسته ناتوان . فرخی .هر چند ناتوانیم از این علت . (تاریخ بیهقی ص 517). امیر گفت خواجه بر چه حال است ؟ گفت ناتوان است . (تاریخ بی...
-
تازه روی
لغتنامه دهخدا
تازه روی . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) کسی که رویش مانند گل باطراوت باشد و لطیف و شادمان و مسرور و متبسم و خندان .(ناظم الاطباء). گشاده روی . مسرور. شادان . مهربان . شاد و خندان : طلق ؛ تازه روی . (منتهی الارب ). هش ّ؛ مرد شادمان و تازه روی و سبکروح . (منت...
-
نالیدن
لغتنامه دهخدا
نالیدن . [ دَ ] (مص ) زاریدن . با آواز بیان اندوه خویش کردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). فریاد و فغان کردن . گریستن . (آنندراج ). زاریدن . افغان کردن . به آواز اندوه خود را بیان کردن . (فرهنگ نظام ). گریه کردن با بانگ و آواز. ناله کردن . اظهار درد...
-
نخست
لغتنامه دهخدا
نخست . [ ن ُ خ ُ / ن َ خ ُ ] (ص ، ق ) اول . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). ابتدا. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). آغاز. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : نماند دل سنگ و سندان درست بر و یال کوبنده باید نخست . فردوسی .همه بر دل اندیشه این...
-
ناله
لغتنامه دهخدا
ناله . [ ل َ / ل ِ ] (اِمص ) (از: نال ، نالیدن + ه ، پسوند اسم مصدر، اسم معنی ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آواز و صدائی که از روی درد و زاری از آدمی برآید. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). زاری . فغان . (فرهنگ نظام ). آواز بلند که از سوز دل باشد. ...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) عمارةبن محمد یا احمد یا محمود مروزی از شعرای اواخر قرن چهارم ،معاصر آخرین پادشاهان سامانی و نخستین پادشاهان غزنوی . وفات ویرا مؤلف مجمعالفصحاء به سال 360 هَ . ق .گفته است و سپس قطعه ای از او در مدح سلطان محمود غزنوی و قطع...
-
دلسوز
لغتنامه دهخدا
دلسوز. [ دِ ] (نف مرکب ) دل سوزنده . آنکه دلش بر حال دیگران بسوزد. (آنندراج ). مشفق . مهربان . غمخوار. خیرخواه . خیراندیش . (ناظم الاطباء). تیماردار. مهربان . آنکه غم کسی خورد. آنکه غم تو خورد. مهربان . که غم زیان و مصیبت تو خورد : کجا نام او جندل را...
-
نالان
لغتنامه دهخدا
نالان . (نف ) (از: نال ، نالیدن + ان ، پسوند صفت فاعلی ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناله کننده . (برهان قاطع) (از آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). حنان . حنانه . که می نالد. که نالد. که ناله کند : دلخسته و محرومم و پیخسته و گمراه گریان به سپ...
-
توفیق
لغتنامه دهخدا
توفیق . [ ت َ ] (ع مص ) (از: وف ق ) سازوار گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سازگار گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). موافق گردانیدن اسباب . (آنندراج ). ... موافق گردانیدن کاری . (از اقرب الموارد). موافق گردانیدن اسباب . (آنندراج...
-
خدا
لغتنامه دهخدا
خدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ، پازند « xvadaiهوبشمان ص 54 ح » «مسینا 139...
-
ذوالنون
لغتنامه دهخدا
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب یونس بن متی یعنی صاحب ماهی یا همدم ماهی - و خداوند ماهی یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که مبعوث بر اهل نینوی بود و آنرا صاحب الحوت نیز خوانند. در قرآن کریم نام وی در چهار موضع یونس و در یکجا صاحب الحوت و در سوره انبیا...